منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
موضوعات
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



لینک دوستان
آخرین مطالب
دیگر موارد
آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 894
:: کل نظرات : 1

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 2
:: تعداد اعضا : 24

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 17
:: باردید دیروز : 0
:: بازدید هفته : 351
:: بازدید ماه : 1259
:: بازدید سال : 3232
:: بازدید کلی : 102852
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
جمعه 30 / 11


ای که روزیَ همه خلق ز انبار ِ تونِه

آسمونها و زمین کِرده کردار ِ تو نه ِ


ئی همه نقش و نگاری که مِنِه دنیا هِد

همه از پرتو یک جلوه دیدار ِ تو نه ِ

 

پیر اِبون خلق و همه سال تفاوت اِ’کنِن

غیر ذات تو که امسال ِ تو چی پار ِ تونه ِ


عرش ِ فرش کِردی و قِیلون ِ نِهادی ’گرَِلو

هر چه ’ورمون اِ’کنِن ’پای همه آزار تو نه ِ


’گدییِه کِردمِه مختار، تو نه ِ ’ور’خو و بد

نیکنم’ زِت ’مو قبول ’یو سرو’یو دار ِ تونه ِ


خان ِ چنگیز که دنیانه ِ سر اِز ته ’رفتَی

هر چه بد کِرد بِه مردم همه وادار ِ‌تونه ِ


شاه تیمور که مشهور به خین ریزی بید

کمترین بنده ای اِز مردم ِ تاتار تونه ِ


وَندیه جنگ اروپا و تَپِستی تَه ِ عرش

هر چه ’مردِن مِنِه جنگ خین ِ‌ همه بار ِ تو نه ِ


نیگو’هم که ، زِ عربها به عجم ها چه رسی

همه دونِن که چه بید چونکه ’هوشاهکار تونه ِ


هر رسولی اِفِرِستی و کتابی داره

یا ’کرِت یا ’کرِ گَو’ت یا که جلودار ِ تو نه!!! ِ


’گدیه ِ روز قیامت زِ ’لر اِ’خوم ’مو حِساو

تو چه دادیس؟ ’هو چه داره؟ چه بدهکار ِ تو نه!!؟ ِ


’کر َ یارونه ِ اتومبیل ’سواری دادی

منکر بیدِنِته ، ’لر که طرفدار ِ تو نه!!! ِ


حق تو داری بکنی هر چه به دنیا بِخویی

چون همه بید و نَبید زِنده زِ پِندار ِ‌ تو نه ِ


هر بنایی که بسازِن همه ویرون اِبوهه

غیر پاینده فقط گنبد دوار ِ تو نه ِ


:: بازدید از این مطلب : 746
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
چهار شنبه 28 / 11

 روزی رسول خدا (ص) نشسته بود

عزراییل به زیارت آن حضرت آمد

پیامبر(ص) از او پرسید : ای برادر

چندین هزار سال است که تو مأمور قبض روح انسان ها هستی

آیا در هنگام جان کندن آنها دلت برای کسی سوخته است؟

عزارییل گفت در این مدت دلم برای دو نفر سوخت :

داستان کوتاه دلسوزی عزراییل برای دو نفر

یک :

روزی دریایی طوفانی شد و امواج سهمگین آن یک کشتی را در هم شکست

همه سر نشینان کشتی غرق شدند تنها یک زن حامله نجات یافت

او سوار بر پاره تخته کشتی شد و امواج ملایم دریا او را به ساحل آورد

و در جزیره ای افکند و در همین هنگام فارغ شد و پسری از وی متولد شد

من مأمور شدم که جان آن زن را بگیرم دلم به حال آن پسر سوخت

دو :

هنگامی که شداد بن عاد سال ها به ساختن باغ بزرگ و بی نظیر خود پرداخت

و همه توان و امکانات و ثروت خود را در ساختن آن صرف کرد

و خروارها طلا و جواهرات برای ستون ها و سایر زرق و برق آن خرج نمود تا تکمیل نمود

وقتی خواست به دیدن باغ برود همین که خواست از اسب پیاده شود

و پای راست از رکاب به زمین نهد هنوز پای چپش بر رکاب بود

که فرمان از سوی خدا آمد که جان او را بگیرم

آن تیره بخت از پشت اسب بین زمین و رکاب اسب گیر کرد و مرد

دلم به حال او سوخت بدین جهت که او عمری را به امید دیدار باغی که ساخته بود سپری کرد

اما هنوز چشمش به باغ نیفتاده بود اسیر مرگ شد

در این هنگام جبرئیل به محضر پیامبر (ص) رسید و گفت ای محمد

خدایت سلام می رساند و می فرماید :

به عظمت و جلالم سوگند شداد بن عاد همان کودکی بود که

او را از دریای بیکران به لطف خود گرفتیم و از آن جزیره دور افتاده نجاتش دادیم

و او را بی مادر تربیت کردیم و به پادشاهی رساندیم

در عین حال کفران نعمت کرد و خود بینی و تکبر نمود

و پرچم مخالفت با ما بر افراشت

سر انجام عذاب سخت ما او را فرا گرفت

تا جهانیان بدانند که ما به آدمیان مهلت می دهیم

ولی آنها را رها نمی کنیم

 



:: بازدید از این مطلب : 487
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
چهار شنبه 28 / 11

 



ریشه ضرب المثل آب از سر چشمه گل آلود است

آب از سرچشمه گل آلود است

مصداق بی کفایتی و تدبیر نادرست شخصی که در رأس آن امور است سرچشمه می گیرد

چرا که تا آب از سرچشمه گل آلود نباشد تیرگی به آن نمی گذرد و زلالی و روانی آن حفظ می شود

ضرب المثل آب از سرچشمه گل آلود است از زبان بیگانه به فارسی ترجمه شده است

خلفای اموی جمعا ١۴ نفر بوده اند که ازسال ۴١ تا ١٣۶ هجری درسرزمین پهناور اسلامی خلافت کرده اند

در میان ایشان هیچ یک در مقام فضیلت و تقوی همتای خلیفه ی هشتم، عمر بن عبداعزیز، نبوده است

این خلیفه تعالیم اسلامی را تمام و کمال اجراء می کرده است

دوران کوتاه خلافتش توام با عدل و داد بود و بدون تکلف و تجمل زندگی می کرد

روزی این خلیفه از عربی شامی پرسید :

عاملان من در دیار شما چه می کنند و رفتارشان چه گونه است ؟

عرب شامی با تبسمی رندانه جواب داد :

« اذا طابت العین، عذبت الانهار »

یعنی چون آب در سرچشمه صاف و زلال باشد، در نهرها و جویبارها نیز صاف وزلال خواهد بود

میرخواند این سخن را از افلاطون می داند که فرمود:

پادشاهمانند جوی بسیار بزرگ آب است که به جوی های کوچک منشعب می شود

پس اگر آنجوی بزرگ شیرین باشد، آب جوی های کوچک را بدان منوال توان یافت و اگر تلخ باشد، همچنان

فریدالدین عطارنیشابوری این سخن را به عارف عالیقدر ابو علی شقیق بلخی نسبت می دهد که

چون قصد کعبه کرد و به بغداد رسید، هارون ارشید او را بخواند و گفت :

مراپندی ده ! شقیق ضمن مواعظ حکیمانه گفت : تو چشمه ای و عمال جوی ها

اگرچشمه روشن بود، تیرگی جوی ها زیان ندارد، اما اگر چشمه تاریک بود، به روشنی جوی هیچ امید نبود

در هر صورت این سخن از هرکس و هر کشوری باشد

ابتدا به زبان عرب در آمده و ار آن جا به زبان فارسی منتقل گردیده است

ولی به مصداق ” الفضل للمتقدم ” باید ریشه ی عبارت بالا را از گفتارافلاطون دانست

که بعد ها متاخران آن را به صور و اشکال مختلف در آورده اند


:: بازدید از این مطلب : 559
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
چهار شنبه 28 / 11

 پیامدهای شوم نگاه ناپاک

دروازه عدم تعادل از نگاه شروع می‌شود. نگاه شروع یک فرایند است که سرانجامی جز به هم ریختن نظم و کاهش کیفیت زندگی آدمی ندارد.

نگاه حرام پیامدهای گوناگونی برای انسان‌ها دارد که از جمله آن می‌توان به غفلت از یاد خدا، کاهش آرامش روانی، تزلزل بنیان خانواده وکاهش امنیت اجتماعی، اشاره نمود.

در قرآن نیز به مسئله ی نگاه از زوایای گوناگون پرداخته شد و در یک تقسیم کلی می توان مسئله نگاه را به نگاه ممدوح و نگاه مذموم تقسیم نمود.

مراد از نگاه ممدوح نگاهی است که دارای آثار سازنده و برکات بالنده ای در آن نهفته است و منظور ما از نگاه مذموم نگاهی است که ضررهای فزاینده ای در آن قرار دارد.

قرآن کریم چون از منبع علیم است به موضوعات نگاه تک جانبه ای ندارد و به هر موضوعی همه جانبه می نگرد و هشدار می دهد خداوند به همه نگاه ها از جمله نگاه های خائنانه اگاه است (سوره غافر آیه 19) یَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْیُنِ وَ ما تُخْفِی الصُّدُورُ (19) او چشم های خیانتکار (یا خیانت چشم ها را مانند نگاه در موارد ممنوعه) و آنچه را که سینه ها پنهان می کنند (از کفر و افکار حرام و صفات رذیله) می داند.

نگاه از هر قسمی که باشد تأثیراتی را بر روح و روان آدمی خواهد گذاشت که در ذیل به مختصری از آنها پرداخته می شود:

الف: موجب شناخت و معرفت (نگاه ممدوح):

نگاه عمیق و چند باره به مخلوقات و آفریده های جهان آفرینش به نگاه کننده متفکر و متعمق آگاهی و شناخت فزون تری نسبت به نظم حاکم بر جهان و ایمان به جهان آفرین می دهد ایمانی که سرمایه یک انسان در پیمودن گردنه های مشکلات در این دنیاست. بی ایمان در طی مراحل تکامل پیاده است و هیچ گاه به قله ی رشد و عبودیت نمی رسد و بالاخره از مردودین در عالم امتحان و ابتلا یعنی این دنیا به شمار می آید و زندگی جاودانه آن سوی را تباه می کند.

امام علی (علیه السلام) می فرمایند: «هر کس چشم خویش را آزاد گذارد، همیشه اعصابش ناراحت است»

عزیزی می گفت به باغی رفتم چند گل نیلوفر که معمولا به چوبی یا نی یا درختی می چسبند تا رشد کنند، تکیه گاهی ندیدند، دیدم چند تایی دور هم پیچیدند و به سمت بالا می روند یک دفعه این آیه (بقره 208) یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّةً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ (208) ای کسانی که ایمان آورده اید، همگی در تسلیم و طاعت (خدا) درآیید و پیروی از گام های شیطان نکنید، که او برای شما دشمنی آشکار است. به ذهنم آمد که باید با مومنین در اجتماع مومنین در نماز جمعه و جماعت، مومنین باید حاضر شد تا رشد کنیم (آیه 3 و 4 سوره ملک) الَّذی خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ طِباقاً ما تَری فی خَلْقِ الرَّحْمنِ مِنْ تَفاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَری مِنْ فُطُورٍ 3 ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ کَرَّتَیْنِ یَنْقَلِبْ إِلَیْکَ الْبَصَرُ خاسِئاً وَ هُوَ حَسیرٌ: همان که هفت آسمان را طبقه هایی (روی هم) آفرید، هرگز در آفرینش خدای رحمان (از نظر زیبایی، استواری و اتقان صنع) تفاوت و ناهمگونی نمی بینی، پس بار دیگر بنگر آیا (در خلق اشیا) هیچ خلل و شکاف (و خلاف حکمت) می بینی؟ سپس بار دیگر (به جهان هستی) نگاه کن که چشم (دلت) خوار و وامانده (از درک نقص و خللی در خلقت) به سوی تو بازمی گردد.

در جای دیگری می فرماید به آسمان نگاه کنید تا بهره ببرید (حجر آیه 16) وَ لَقَدْ جَعَلْنا فِی السَّماءِ بُرُوجاً وَ زَیَّنَّاها لِلنَّاظِرینَ: و همانا ما در آسمان برج هایی قرار دادیم (که خورشید در طول سال آنها را سیر می کند) و آن را (به وسیله ستارگان) برای تماشاگران آراسته کردیم.

ب: موجب شرم سازی در دنیا و آخرت (نگاه مذموم):

نگاه از سر حسادت، نگاه از روی دشمنی و غیض، نگاه از روی عصبانیت، نگاه از روی شهوت، نگاه از روی افسوس و آه... نگاهی هستند که انرژی برند، روح و روان را به تحلیل می برند، انسان را خسته می کند قرآن هم به این موضوع اشاره دارد که نگاه خیره به زندگی مرفه کافران و حسرت خوردن بر مال آنها نکوهیده است. (طه آیه 131) وَ لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلی ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا لِنَفْتِنَهُمْ فیهِ وَ رِزْقُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَ أَبْقی: و دیدگانت را مدوز به آنچه اصنافی از آنها را از آن برخوردار کرده ایم (از اموال و اولاد و ریاست) که شکوفه و زینت های زندگی دنیاست تا آنها را در آن بیازماییم، و روزی پروردگارت (کتاب و دین) بهتر و پایدارتر است.

ج: ناپاک بودن نگاه به نامحرم (نگاه ممدوح):

نگاه به آب روان، نگاه به سبزه، نگاه به چهره والدین، نگاه به چهره عالم، نگاه به کعبه، نگاه به همسر، نگاه به فرزندان و... از نگاه های پاک و به تعبیر قرآن ((ازکی)) است. این رقم نگاه ها برای شخص نگاه کننده، آثار مثبت در پیش دارد، بقول قرآن نگاه به رنگ زرد خالص موجب شادی روح و روان است یعنی آرامش خاصی به ناظر می دهد... (بقره 69)

قَالُواْ ادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّن لَّنَا مَا لَوْنُهَا قَالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنّهَا بَقَرَةٌ صَفْرَاء فَاقِعٌ لَّوْنُهَا تَسُرُّ النَّاظِرِینَ: گفتند از پروردگارت بخواه تا بر ما روشن کند که رنگش چگونه است گفت وی می‌فرماید آن ماده گاوی است زرد یکدست و خالص که رنگش بینندگان را شاد می کند.

اساسا لذت بردن با نگاه از جمله لذائذ دنیوی واخروی است. در قرآن که لذائذ بهشتیان را بر می شمرد به لذت نگاه در بهشت نیز اشاره می فرمایند. (زخرف 70 و 71)

ادْخُلُوا الْجَنَّةَ أَنْتُمْ وَ أَزْواجُکُمْ تُحْبَرُونَ * یُطافُ عَلَیْهِمْ بِصِحافٍ مِنْ ذَهَبٍ وَ أَکْوابٍ وَ فیها ما تَشْتَهیهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْیُنُ وَ أَنْتُمْ فیها خالِدُون: شما و همسران (دنیوی) تان با سرور تمام و آراستگی کامل و غایت اکرام به بهشت درآیید. و بر آنان کاسه هایی زرین (پر از غذا) و کوزه هایی (سرشار از شراب طهور) گردانده می شود، و در آنجا آنچه دل ها اشتها کند و چشم ها لذت برد مهیاست، و شما در آنجا جاودانید.

اما گاهی نگاه ها ناپاک است مثل نگاه به نامحرم. ناپاکی این نگاه بدان معناست که پیامدهای شومی در پی دارد لذا قرآن با تاکید می فرماید سوره نور آیه 30 و 31.

قُلْ لِلْمُۆْمِنینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکی لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبیرٌ بِما یَصْنَعُونَ (30) وَ قُلْ لِلْمُۆْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلی جُیُوبِهِنَّ وَ لا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبائِهِنَّ أَوْ آباءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنائِهِنَّ أَوْ أَبْناءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنی إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنی أَخَواتِهِنَّ أَوْ نِسائِهِنَّ أَوْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُنَّ أَوِ التَّابِعینَ غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلی عَوْراتِ النِّساءِ وَ لا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ ما یُخْفینَ مِنْ زینَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إِلَی اللَّهِ جَمیعاً أَیُّهَا الْمُۆْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ (31) به مۆمنان بگو چشم های خود را (از نگاه به نامحرمان) فروگیرند، و عفاف خود را حفظ کنند این برای آنان پاکیزه تر است خداوند از آنچه انجام می دهید آگاه است! و به آنان با ایمان بگو چشم های خود را (از نگاه هوس آلود) فروگیرند، و دامان خویش را حفظ کنند و زینت خود را- جز آن مقدار که نمایان است- آشکار ننمایند و (اطراف) روسری های خود را بر سینه خود افکنند (تا گردن و سینه با آن پوشانده شود)، و زینت خود را آشکار نسازند مگر برای شوهرانشان، یا پدرانشان، یا پدر شوهرانشان، یا پسرانشان، یا پسران همسرانشان، یا برادرانشان، یا پسران برادرانشان، یا پسران خواهرانشان، یا زنان هم کیششان، یا بردگانشان [کنیزانشان]، یا افراد سفیه که تمایلی به زن ندارند، یا کودکانی که از امور جنسی مربوط به زنان آگاه نیستند و هنگام راه رفتن پاهای خود را به زمین نزنند تا زینت پنهانیشان دانسته شود (و صدای خلخال که برپا دارند به گوش رسد) و همگی بسوی خدا بازگردید ای مۆمنان، تا رستگار شوید!

نگاه از سر حسادت، نگاه از روی دشمنی و غیض، نگاه از روی عصبانیت، نگاه از روی شهوت، نگاه از روی افسوس و آه... نگاهی هستند که انرژی برند، روح و روان را به تحلیل می برند، انسان را خسته می کند قرآن هم به این موضوع اشاره دارد که نگاه خیره به زندگی مرفه کافران و حسرت خوردن بر مال آنها نکوهیده است

به عنوان نمونه، به برخی از پیامدهای شوم نگاه ناپاک از روایات اشاره می شود:

امام علی (علیه السلام) می فرمایند: «هر کس چشم خویش را آزاد گذارد، همیشه اعصابش ناراحت است». [ثقة الاسلام کلینی، الکافی، ج 8، ص 23]

امام صادق(علیه السلام) نیز در این باره می فرمایند: «نگاه به نامحرم، تیری از تیرهای مسموم شیطان است و چه بسا یک نگاهی که حسرتی طولانی بر جای گذارد». [مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج 101، ص 40]

و همچنین آن حضرت فرمودند: «نگاه پیاپی [به نامحرم]، بذر شهوت را در دل می افشاند و همین امر برای هلاکت بیننده اش کافی است». [شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 18، ح 4970]

3. اگر کسی در دوران قبل از ازدواج به زنان نامحرم نگاه از روی لذّت و شهوت نماید و از این کار توبه نکرده و ادامه دهد، ممکن است در دوران بعد از ازدواج نیز نگاه های حرام او استمرار داشته و چه بسا بیشتر شود که تأثیر منفی آن در محبت متقابل بین او همسرش غیر قابل انکار است و حتی ممکن است منجر به اختلاف و جدایی شود.


:: بازدید از این مطلب : 874
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
چهار شنبه 21 / 11

 

 
 
 
زنی از خانه بیرون آمد و سه پیرمرد را با چهره های زیبا جلوی در دید. به آنها گفت: « من شما را نمی شناسم ولی فکر می کنم گرسنه باشید، بفرمائید داخل تا چیزی برای خوردن به شما بدهم.» آنها پرسیدند:« آیا شوهرتان خانه است؟» زن گفت: « نه، او به دنبال کاری بیرون از خانه رفته.» آنها گفتند: « پس ما نمی توانیم وارد شویم منتظر می مانیم.» عصر وقتی شوهر به خانه برگشت، زن ماجرا را برای او تعریف کرد. شوهرش به او گف ت: « برو به آنها بگو شوهرم آمده، بفرمائید داخل.» زن بیرون رفت و آنها را به خانه دعوت کرد. آنها گفتند: « ما با هم داخل خانه نمی شویم.» زن با تعجب پرسید: « چرا!؟» یکی از پیرمردها به دیگری اشاره کرد و گفت:« نام او ثروت است.» و به پیرمرد دیگر اشاره کرد و گفت:« نام او موفقیت است. و نام من عشق است، حالا انتخاب کنید که کدام یک از ما وارد خانه شما شویم.» زن پیش شوهرش برگشت و ماجرا را تعریف کرد. شوهـر گفت:« چه خوب، ثـروت را دعوت کنیم تا خانه مان پر از ثروت شود! » ولی همسرش مخالفت کرد و گفت:« چرا موفقیت را دعوت نکنیم؟» فرزند خانه که سخنان آنها را می شنید، پیشنهاد کرد:« بگذارید عشق را دعوت کنیم تا خانه پر از عشق و محبت شود.» مرد و زن هر دو موافقت کردند. زن بیرون رفت و گفت:« کدام یک از شما عشق است؟ او مهمان ماست.» عشق بلند شد و ثروت و موفقیت هم بلند شدند و دنبال او راه افتادند. زن با تعجب پرسید:« شما دیگر چرا می آیید؟» پیرمردها با هم گفتند:« اگر شما ثروت یا موفقیت را دعوت می کردید، بقیه نمی آمدند ولی هرجا که عشق است ثروت و موفقیت هم هست! بله… با عشقه که میتونید هر چیز یکه می خواهید به دست بیاردید

:: بازدید از این مطلب : 431
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
سه شنبه 20 / 11


مرگ چیست؟

شخصى به علىّ بن الحسین علیهما السّلام عرض كرد: مرگ چیست؟ فرمود: براى مۆمن، مانند از تن در آوردن لباس چركین و پر از شپش، و رهائى از قیدها و زنجیرهاى گران و ملبس شدن به فاخرترین لباس و (بوئیدن) خوشبوترین بویها، و سوارشدن بر (رام‏ترین) مركبها و مأوا گرفتن در مأنوس‏ترین منازل، و براى كافران مانند از تن به در آوردن لباسهاى فاخر و انتقال از منزلهاى مأنوس و بر تن كردن‏چركین‏ترین و زبرترین لباسها، و رفتن به وحشتناك‏ترین منازل، و (چشیدن) سخت‏ترین شكنجه‏هاست.

و از محمّد بن علىّ علیهماالسّلام پرسیدند كه: مرگ چیست؟ فرمود: همان خوابى است كه شب هنگام شما را فرا مى‏گیرد، با این تفاوت كه مرگ مدّتش طولانى‏ تر است و شخص از آن بیدار نگردد، مگر در روز قیامت، وقتى انسان در خواب انواع شادمانى را ببیند كه نتواند وصف كند، و همچنین از اقسام ترس چیزهایى ببیند كه قادر به توصیف حدّ آن نباشد، پس آن حال شادى یا ترس در خواب چگونه است؟ این است مرگ، پس خود را براى آن مهیّا سازید.(معانی الأخبار / ترجمه محمدى /ج‏2 /  197) 

 مرگ و چیرگی او بر انسان

پیامبر اكرم صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم مى‏ فرماید: خداوند، آفریده‏اى را نیافریده است مگر آنكه بر آن فرماندهى قرار داده كه بر آن چیرگى دارد، و این براى آن است كه چون خداوند تبارك و تعالى دریاهاى شیب را بیافرید بر خود بالیدند و جوشیدند و گفتند: چه چیز بر ما چیرگى تواند یافت؟ و خداوند زمین را آفرید و آن را بر پشت دریا پهن كرد و گسترد و دریارام زمین شد.

سپس فرمود: زمین بر خود بالید و گفت: چه چیز بر من چیره گردد؟ سپس باد بر خود بالید و طوفان به راه انداخت و دامن كشید و گفت: چه چیز بر من چیرگى تواند؟ و خداوند انسان را آفرید كه ساختن آغازید و چاره اندیشید و آن را برگرفت كه از باد و جز آن خود را نهان مى‏داشت، و بدین ترتیب باد هم خوار شد. و سپس انسان سر به شورش برداشت و گفت: چه چیز قدرتى بیش از من دارد؟ و خداوند مرگ را براى او آفرید و انسان نیز به خوارى كشیده شد. (بهشت كافى / ترجمه روضه كافى/  191)  و این مرگ محو کننده لذت های او و پایان بخش خوشی و ناخوشی های اوست. حضرت پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله مى‏فرماید كه: بسیار به خاطر بیاورید، محوكننده لذّتها را.

پرسیدند كه: چه چیز است آن؟ فرمود: مردن. (مصباح الشریعة / ترجمه و شرح عبد الرزاق گیلان / 507 )  و حضرت علی علیه السلام در این باره فرمودند: مرگ نابود كننده لذّت‏ها، تیره كننده خواهش‏هاى نفسانى، و دور كننده اهداف شماست، مرگ دیدار كننده‏اى دوست نداشتنى، هماوردى شكست ناپذیر و كینه توزى است كه بازخواست نمى‏شود(نهج البلاغة / ترجمه دشتى/  خطبه 230 )
 

وصف حال مردگان

حضرت علی علیه السلام در وصف حال مردگان چنین فرموده‌اند: در حالى كه آنها داراى عزّت پایدار، و درجات والاى افتخار بودند. پادشاهان حاكم، یا رعیّت سر فراز بودند كه سرانجام به درون برزخ راه یافتند، و زمین آنها را در خود گرفت، و از گوشت بدن‏هاى آنان خورد، و از خون آنان نوشید پس در شكاف گورها بى جان و بدون حركت پنهان مانده ‏اند. نه از دگرگونیها نگرانند  و نه از زلزله‏ها ترسناك، و نه از فریادهاى سخت هراسى دارند.

غائب شدگانى كه كسى انتظار آنان را نمى‏كشد، و حاضرانى كه حضور نمى‏ یابند، اجتماعى داشتند و پراكنده شدند، با یكدیگر مهربان بودند و جدا گردیدند، اگر یادشان فراموش گشت، یا دیارشان ساكت شد، براى طولانى شدن زمان یا دورى مكان نیست، بلكه جام مرگ نوشیدند. گویا بودند و لال شدند، شنوا بودند و كر گشتند، و حركاتشان به سكون تبدیل شد، چنان آرمیدند كه گویا بیهوش بر خاك افتاده و در خواب فرو رفته‏اند. همسایگانى هستند كه با یكدیگر انس نمى‏گیرند و دوستانى‏اند كه به دیدار یكدیگر نمى‏روند.

پیوندهاى شناسایى در میانشان پوسیده، و اسباب برادرى قطع گردیده است. با اینكه در یك جا گرد آمده‏اند تنهایند، رفیقان یكدیگرند و از هم دورند، نه براى شب صبحگاهى مى‏شناسند، و نه براى روز شامگاهى. شب، یا روزى كه به سفر مرگ رفته‏اند براى آنها جاویدان است. خطرات آن جهان را وحشتناك‏تر از آنچه مى‏ترسیدند یافتند، و نشانه‏هاى آن را بزرگ‏تر از آنچه مى‏پنداشتند مشاهده كردند.براى رسیدن به بهشت یا جهنّم، تا قرارگاه اصلى‏شان مهلت داده شدند، و جهانى از بیم و امید برایشان فراهم آمد. اگر مى ‏خواستند آنچه را كه دیدند توصیف كنند، زبانشان عاجز مى‏شد.

حال اگر چه آثارشان نابود، و اخبارشان فراموش شده، امّا چشم‏هاى عبرت بین، آنها را مى‏نگرد، و گوش جان اخبارشان را مى‏شنود، كه با زبان دیگرى با ما حرف مى‏زنند و مى‏گویند: چهره‏هاى زیبا پژمرده و بدن‏هاى ناز پرورده پوسیده شد، و بر اندام خود لباس كهنگى پوشانده‏ایم، و تنگى قبر ما را در فشار گرفته، وحشت و ترس را از یكدیگر به ارث برده‏ایم، خانه‏هاى خاموش قبر بر ما فرو ریخته، و زیبایى‏هاى اندام ما را نابود، و نشانه‏هاى چهره‏هاى ما را دگرگون كرده است.اقامت ما در این خانه‏هاى وحشت‏زا طولانى است، نه از مشكلات رهایى یافته، و نه از تنگى قبر گشایشى فراهم شد. ( نهج البلاغه ترجمه دشتی/ خطبه 221)

چرا انسان مرگ‏ را دوست ندارد

مردى خدمت پیامبرخدا (صلی الله علیه) رسید و به او گفت: چگونه است كه من مرگ را دوست ندارم؟ فرمود: آیا مالى دارى؟ گفت: آرى. فرمود: آیا آن را پیش از مرگ (به گور خود) فرستاده‏اى؟گفت: نه. فرمود: براى همین است مرگ را دوست ندارى. (الخصال / ترجمه جعفرى /  ج‏1 / 27)


:: بازدید از این مطلب : 631
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
سه شنبه 6 / 11

 


در فاصله 10 کیلومتری جنوب شهر دیشموک تنگ معروف فارتق (فارتک) واقع شده که در مجاورت آن  دریاچه زیبای فصلی دیشموک نیز واقع شده است . در داخل تنگ فارتک بنای امامزاده میرسالار واقع شده که با چشم اندازهای منحصر بفرد جاذبه ای زیبا در این منطقه است . وجود باغات زیبا ، نهر وچشمه های فراوان دریاچه دیدنی دیشموک وفضای مذهبی منطقه جلوه ای خاص به این بخش بخشیده است . راه دسترسی آسفالت بخصوص در فصل بهار پذیرای خیل عظیمی از گردشگران است .


 


:: بازدید از این مطلب : 874
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
سه شنبه 6 / 11

 
 
 

 

 

 

 

 


:: بازدید از این مطلب : 471
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
سه شنبه 6 / 11

سوال – علاج اصرار بر گناه چیست ؟

پاسخ - امام سجاد (ع) در هنگام طواف از فردی شنیدند که میگفت : خدایا به من صبر بده . امام دست روی شانه او زدند و گفتند : از خدا بلا می طلبی ؟ صبر بده معنایش این است که بلا بده تا صبر کنم و فرمودند که دعایت را عوض کن . عافیت بطلب و توفیق شکر بر آن عافیت . شما اهل صبر و بلا نیستی . توان تحمل بلا را نداری . انسان باید معرفتش و توانش را بالا ببرد و بعد صبر بخواهد و صبر یکی از مقامات است . برای ترک اصرار بر گناه ما باید یک سری کار زیر ساختی را انجام بدهیم و یکسری کارهای رفتاری را باید انجام بدهیم . کارهای زیر ساختی از جهت بحث آگاهی ، نسبت به اینکه این کاری که الان انجام میدهد آیا خوب است یا بد ؟ قبل از اینکه به لذاتش توجه کنیم ، ببینیم که این کار درستی است یا غلط . خدای متعال حجت را بر ما تمام کرده است . بعضی ها میگویند که ما میدانیم گناه بد است ولی نمی توانیم از آن فاصله بگیریم . من می خواهم بحث را به نوعی وارد بشوم که ما باید با خودمان درگیر بشوییم ، ما تا درگیری را درست نکنیم ، مخلوع هوی و هوس قرار می گیریم . ما باید چند چیز را قبول کنیم ، یکی اینکه خداوند به ماعقل داده است قدرت درک داده قدرت فهم داده که ما بفهمیم که اینکار غلط است یا درست . اگر بصورت تفضیلی هم نمی دانیم ، اجمالا این را قبول کردیم . خیلی از افراد می گویند که ما قبول داریم که گناه بد است و به نوعی از آن متنفر هستیم ولی باز آنرا انجام میدهیم . عواقب آنرا هم می دانیم ولی باز آنرا انجام میدهیم بخاطر لذت موقتی که دارد . ما باید این را قبول بکنیم که خدا با ما اتمام حجت کرده ، پیامبر فرستاده ، قرآن فرستاده ، وحی فرستاده ، از درون عقل داده ، چرا ما از این ها استفاده نمیکنیم ؟ برای خودمان بهانه درست نکنیم که من نمی دانم و نمی توانم . خیلی ها میگویند ما دلمان میخواهد ولی نمی توانیم . چه کسی جلوی ما را گرفته است ؟ خودمان را درگیر کنیم . یکی از آقایان در محضر آیت الله بهجت نقل می کردند که نماز تمام شده بود و به منزل بر می گشتیم . آقا متوجه شدند که یک نفر پشت سر ایشان می آید . سر پیچ کوچه برگشت و فرمودند که آقا شما با من فرمایشی دارید ؟ گفت : من دلم می خواهد دست از گناه بردارم و کمال پیدا کنم ، اما نمی توانم به من کمک کنید . آقا فرمودند : چه کسی جلوی تو را گرفته است ؟ به من بگو آن کسی که جلوی تو را گرفته از سر راهت بردارم . آقای بهجت این طرف را متوجه دارایی های خودش میکند و متوجه توانمندی های درون خودش می کند که نهفته است و می فرماید : این عاملی که نمیگذارد تو ترک گناه بکنی و به کمال برسی چه کسی است ؟ نفس انسان است . پس ما قبول داریم که این دشمن درونی ماست . مرحله ی اول این است که ما قبول بکنیم که دشمن در درون خود ماست . از بیرون کسی ما را وادار به انجام کار نمی کند . مرحله ی دوم این است که ما توان مبارزه با نفس درونی را داریم یا نه ؟ خدا می فرماید : این توانمندی را دارید . خدا در ما گذاشته است . پس باید سراغ مسئله ی دوم برویم که من توان بر ترکش دارم . چرا در مقابل صحنه ای که برای من جذابیت دارد ، من براحتی خودم را ببازم و آن عقلی که خدا به من داده و توانی که یه من داده که بفهمم آثار و عواقب این گناه را ، من چرا نمی خواهم از این ها استفاده کنم ؟ چرا نمی خواهم از این ها بهره ببرم ؟ چرا حاضرم به لذت گناه فکر کنم اما به اینکه چه عواقبی ممکن است این حرکت برای من داشته باشد ، چرا بصورت جدی حاضر نیستم که فکر کنم ؟ به این معرفت و زیرساختی میگویند که برای ترک گناه لازم است . شما از این توانمندیهایی که دارید استفاده کنید . من عقل دارم ، چرا از عقلم استفاده نکنم ؟ من قدرت درک و فهم دارم اگر به عواقب این ها در دینا و آخرت فکر کنم . اگر من این مسائل را در وجودم فعال کنم ، به خیلی چیزهامی رسم . اما چرا این فرصت را به خودم نمی دهم ؟ تا صحنه ای پیدا شد ، سریع به همه ی دارایی هایم پشت کنم و رویکرد منفی به یک گناه ، و بگویم من نمی توانم . آیا از توانمندی هایم استفاده کردم و نتوانستم ؟ آیا این درگیری ها را در خودم بوجود آوردم و نتوانستم ؟ آیا بصورت جدی پای حکم عقلم نشستم و نتیجه نگرفتم ؟ حاضر نیستم این درگیری را بوجود بیاورم . بله سخت است . اگر قرار باشد همه اش به فکر راحتی باشیم که نمی شود . کدام کاری با راحتی بدست آمده است ؟ آیا درس خواند با راحتی بدست می آید؟ آیا کار اقتصادی سخت نیست ؟ حتی کارهای تفریحی سختی کار خودش را دارد . چرا خدا انسان را در سختی ها قرار داد ؟ چرا در راحتی و آسایش قرار نداد ؟ متوجه این نکته نیستند که لقد خلقنا الانسان فی کبد . انسانیت در دانشکده سختی ها و رنج ها تولید میشود . یک دانشکده ای بنام انسانیت درست کردم و در آن می خواهیم انسانیت خلق کنیم . در این دانشکده تخصص بنام انسانیت است . برای این انسانیت سختی و رنج لازم است . تلاش لازم است . بدون تلاش انسان انسان نمیشود . رها شدن انسانیت در رفاه و خوشگذرانی و بدون تلاش محصولش حیوانیت است . این حیوانیت رها شده است . اگر ما به این دارائی های مان توجه کنیم و این درگیری ها را بوجود بیاوریم ، این مسائل اولیه را بپذیریم ، مرحله ی دوم مرحله ی عمل کردن است . در مرحله ی عمل کرد ، مرحله ی اول سختی های خاص خودش را دارد . بعد از گذر از این مرحله ی سختی ، لذت گناه نکردن به کام شان می آید . حالا که لذت ها آمد ، کشش های معنوی قوی تر میشود ارتباط با خدا قوی تر میشود و سریعتر از گناه فاصله می گیرد . کسانی که بر گناه اصرا می کنند بخاطر این است که نمی خواهند با خودشان درگیر بشوند و سختیها را تحمل کنند . پایان کار اصرار بر گناه را برای ما مشخص کرده اند ، آنها را گوش کنیم تا ببینیم چه میشود ؟ انبیاء رفتند و حقایق را دیدند وبرای ما گزارش تهیه کرده اند ، بنام وحی برای ما تعریف می کنند که پایان کارتان چیست ؟ مرحوم میرزا ملکی تبریزی (ره) مثلی را کتابشان نقد می کند . می فرماید : روز قیامت که شد انسان گناهکار را می آورند ، با شرایطی که باطن ها آشکار شده ست زشتی های نگاه گفتاری رفتاری اخلاقی اعتقادی همه ی اینها خودش را نشان می دهد . اینجا ممکن است یک نگاه آلوده بکنیم ولی کسی متوجه نشود ، این آلودگی ثبت شده است ، اگر آنرا پاک نکنیم این می ماند . اخلاق های بد و حرام هایی که مرتکب شده ایم ، این ها همه در وجود ما منعکس میشود . ثبت میشود . قرآن می فرماید : این آثار از وجود شخص جدا نمیشود ، ما آنرا در وجودش ثبت میکنیم . اگر زشتیها را پاک نکرده باشیم ، در آنجا آشکار میشود . با توبه و چیزهایی که باعث محو گناهان میشود می توان آنها را پاک کرد . اگر اهل گناه اصرار بر گناه کرده وحاضر هم نیست که برگردد و این آثار هم در وجودش ثبت شده است خدا انبیاء گواهان اعمال در جایگاهی آن طرف را با همه ی زشتیهایی که انجام داده می آورند و آنجا دیگر نمی تواند پوشش داشته باشد چون لباس تقوی تهیه نکرده است . بی پوشش آمده در دنیا بی تقوی ی کرده است . این بی تقویی در وجودش این زشتی ها را ثبت کرده است . حالا در محشر قرار گرفته است . خدا با بنده اش صحبت دارد . بنده ی من تو نبودی من تو را آفریدم من به تو وجود دادم من به توهستی دادم من به تو سلامتی دادم من به تو دفع بلا کردم حاجتی دادی من به تو دادم خیلی چیزهایی که نمی خواستی من به تو دادم ، برایت پیغمبر فرستادم و وحی برایت فرستادم ، چرا به این ها گوش نکردی ؟ پایانه ی کار این خواهد شد . چرا ما امروز این درگیری را برای خودمان ایجاد نکنیم ؟ در روز قیامت خدا می فرماید من در دنیا همه چیز به تو دادم بریا تو پیامبر فرستادم عقل دادم تا به این روز سیاه گرفتار نشویی . چرا دقت نکردی ؟ چرا به این نکته توجه نداشتی ؟ الگو داد ، نمونه داد ، باب رحمت باز کرد، دیگر چکار باید میکرد که ما گناه نمی کردیم ؟ این داده های الهی را فراموش نکنیم . تصمیم بر اجرا را بگیریم اجرا بکنیم . سخت است . قرار نیست با راحتی به کمال برسیم باید سعی و تلاش کنیم . آنهایی که میگویند : اصرا بر گناه داریم و می خواهیم ترک کنیم ولی سخت است، می گویم که شما در زندگی دنبال چکاری رفتی که سخت نبود ؟ هر کاری سختی کار خودش را دارد . چرا ما حاضر نیستیم برای نجات زندگی خودمان و زندگی آخرت مان از این همه آلودگی و رنج های ناخواسته و خیلی مشکلاتی که بواسطه ی گناه برای ما پیش میآید ، سختی را تحمل کنیم تا از این همه سختی نجات پیدا کنیم ؟ خدا راه ورود به بهشت را خیلی برای ما راحت باز کرده است . ما به همه ی این راهها پشت می کنیم ، پشت به همه ی راحتی بندگی خدا میکنیم . بندگی خدا خیلی راحت است . اگر قدم های اول را برداریم و لذتش به کام نشست ، آنقدر پرواز میکنیم و آنقدر راحت می رویم ولی نخواسته ایم که تمرین کنیم . انجام گناه در باطن خیلی سخت است ولی در ظاهر راحت است . ما باید بنشینیم و فکر کنیم که ببینیم این گناه چه آثار منفی در زندگی مان دارد ؟ زندگی ات را متلاشی میکند . چرا حاضر نیستید قبول کنید ؟ اگر ما به این نوع نگاه پشت کنیم ، بندگی خیلی راحت ولی اگر این زیر ساخت معرفتی را در خودمان بوجود بیاوریم ، فکر کنیم که خدا انی همه به من نعمت داده و لطف کرده است و اگر گفته گناه من را نکن بخاطر راحتی خودت است خودت را به آتش نکش . خوب باز من به همه ی این ها پشت کنم و بگویم من دوست دارم ولی سخت است . یک مقدار سختی را تحمل کن و به گناه پشت کن و بعد ببین گناه سخت است ؟ در فضاهای که نخواهیم درگیری پیش بیاوریم و از عقل استفاده کنیم و از روشنی درون و پتانسیل های بسیار قوی که خداوند در نهاد ما نهفته است بهره نبریم ، بعد می گوییم سخت است . ازاینها استفاده کنیم کام تو برنیامد آنگه گله کن . هرکاری اولش سخت است . یک کارگر بنایی اگر خودش را درگیر کار نکند استاد نمیشود . اگر بخواهد استاد بشود باید خودش را درگیر کند . و گرنه اگر خودش را با گل و خاک سرگرم کند و بگوید سخت است و دقت هم نمیخواهد ، خوب استاد هم نمیشوم . اگر این کار را نکند رشد نمی کند . انسانیت هم همینطور است . اگر ما خودمان را درگیر نکنیم و با عواملی که می خواهد در ما شیطنت ایجاد کند درگیر نکنیم ، رشد نمی کنیم . ما حاضر نیستیم با دشمن درگیری ایجاد کنیم . می خواهیم با دشمن دوست بشویم و با دوست دشمن بشویم . در قرآن خداوند راه را به ما نشان می دهد . می گوید من به تو سرمایه ها داده ام ، اگر روی آن کار کنی ، قد افلح من زکیها ، نتیجه می گیری و اگر این سرمایه ها را زیر هوا و هوس ها دفن کنی ، محروم می شوی . این همه برای من روشنری می کند . این سرمایه ها را روی انبار هوا و هوس ها دفن کنم و بد هم بگویم من دوست ندارم ، چکار کنم که نجات پیدا کنم ؟ این کار را نکن . چه کسی جلویت را گرفته است ؟ قبول کنیم که اگر ما بخواهیم سستی کنیم ، سستی با موفقیت جواب نمی دهد . ضعف با توفیق در تعارض است . ما باید در عرصه توانمندی حاضر بشویم . واقعا چه کسی جلوی ما را گرفته است ؟ این از اِشکال درونی ماست. درگیری درونی ماست . چرا ما اجازه می دهیم این درگیری درونی ، به نفس اماره ، به هوی و هوس ها غلبه پیدا کند اما فطرت پاک توحیدی ما دم از خدا می زند ، دم از رشد می زند ، دم از محکومیت این انتخاب می زند ، چرا به او فرصت نمی دهیم ؟ آیا تابحال در خلوت مان نشسته ایم که به این فضا فکر کنیم ؟ بنده یکار در خلوتم بنشینم و این درگیری را با خودم ایجاد کنم که چرا تو به ندای فطرتت گوش نمی کنی ؟ تا چه وقت می خواهی به فطرت طبیعت خودت پاسخ بدهی ؟ خسته نشدی ؟ بعضی از افراد می گویند ما از گناه خسته شده ایم ؟ این نکته یی قشنگی است . این افراد یک مرحله جلو آمده اند و از گناه احساس خستگی میکنند . شما این گام اول را برداشته اید . باید این را ادامه بدهید و ادامه اش به این است که شما بیایید بطور موقت و ساعتی این گناه را کنار بگذارید . یک ارزیابی داشته باشید و بگویید این چند ساعتی که من گناه را ترک کرده ام ، آیا ضرر کرده ام ؟ آیا ین یک موفقیت نبود ؟ پس ما این توان را داریم ، ادامه بدهیم . گناهان مان را به تاخیر بیندازیم یعنی اینکه بگویید : الان نه ، بعدا انجام میدهم . وقتی از این مرحله ی زمانی گذر کردی ، یک ارزیابی مختصر ، آیا من موفق شده ام یا خیر ؟ همینکه جرقه ی امید زده شد و احساس کردم که این توان و قدرت را دارم که می توانم غلبه پیدا کنم ، باید این راه را ادامه بدهم و بر هوا و هوس پیروز بشوم . یاس از ناحیه شیطان می آید . خدا میگوید : من در را باز کرده ام . اگر گناه را ترک کردی ، من نادیده می گیرم برگرد . این که من نمی توانم ترک کنم بهانه است . ما باید قبول کنیم که نفسی داریم که می خواهد دائم ما را گرفتار بهانه بکند . این بهانه جویی های نفس را کنار بگذاریم . برای یکبار هم که شده داین درگیری راایجاد کند و بعد یک خلوت یک روزه را انجام بدهند و بعد ببینند چه نتیجه ای می گیرند . پس امکان این مسئله برای تو هست پس ادامه بده و یک مراقبه دائمی داشته باش . امام میفرماید : اگر کسی نسبت به آثار گناه که همه ی دنیاوآخرت اورا به آتش می کشد فکر کند و توجه عمیق بکند دیگر گناه نمی کند . ما حاضر نیستیم فکر کنیم .

سوال – به ما گفته شده که هدایت و ضلالت دست خداست . پس تقصیر ما چیست ؟ و چه کاری از دست ما بر می آید ؟

پاسخ - همه ی کارها بدست خداست . درست است که در قرآن کریم فرمود : خداوند هر کس را که بخواهد هدایت می کند و هر کس را که بخواهد گمراه می کند . اما در جای دیگری می فرماید : ان الله یهدی القوم الفاسقین . یعنی اگر کسی دنبال فسق رفت ، نتیجه ی فسق را می بیند . اثر کار و به نتیجه رساندن کار بدست خداوند است ، خواه بطرف جهنم خواه بطرف بهشت اما تعیین آن بدست شماست . انا هدینا السبیل اما شاکرا و کفورا . شما در چه صفی می خواهید قرار بگیرید ؟ اگر میخواهید در صف شُکر قرار بگیرید ، من شما را به مقصد و کمالات می رسانم و اگر در صف کفران قرار گرفتید ، آخرش منتهی به جهنم می شود . من به آخر خط می برم ولی انتخاب خط با شماست . بنابراین هدایت و ضلالت درست است که بدست خداست اما انتخاب بدست خود ماست . ما مسیر را انتخاب می کنیم و او ما را به مقصد میرساند .

سوال – امان از فرصت از دست رفته ، چکار باید کرد ؟

پاسخ - بله امان از فرصت از دست رفته ولی مگر قابل جبران نیست ؟ توبوا الی الله . برگردید . فرصت از دست رفته اما امکان بازیافت آن هست . کسی که از گناه توبه میکند مثل کسی است که اصلا گناه نکرده است . حتی خدا می فرماید من تبدیل میکنم و تغییرش می دهم . من زشتی ها را به زیبایی تبدیل می کنم . تو قول بده که برگردی ، جبرانش با من است . البته اینکه مقداری فرصت از دست ما رفته است که طبیعی است . ولی مگر بقیه راه بسته است ؟ قرآن می فرماید : کسانیکه گناهی را مرتکب می شوند و بر می گردند و به کارهای خوب و شایسته می پردازند ، آینده ای بیسار زیبا در انتظار آنهاست . ما باید دراین حد اندوه فرصت از دست رفته را بخوریم که دیگر آن را تکرار نکنیم نه در حدی نگران باشیم که مارا مایوس بکند .

سوال – فعلا تا جوان هستم گناه می کنم ، پیر که شدم توبه می کنم . چه اشکالی دارد ؟

پاسخ - اولا چه کسی به این جوان وعده داده که تو پیر خواهی شد ؟ این همه مرگ و میر ها را در بین جوانان نمی بینید ؟ شاید ما در همین سن جوانی مردیم و ثانیا این یک وعده ی صددرصد شیطانی است . انسان کاری را که انجام میدهد هرچه بیشتر انجام بدهد ، در آنکار محکمتر میشود . الان که ریشه کوچک دارد نمی کَنَد بعد که ریشه ی عمیق و محکم پیداکردمی خواهد آنرا بکند . در ضمنا الان که جوان است و ارادهی قوی برای توبه کردن دارد این کار را نمی کند و وقتی گناه سنگین شد و توان انسان کم شد و پیر شد می خواهد این کار را بکند . توجه داشته باشید که الان جوان هست و برای تغییرات مستعدتر است ، گناه هم که ریشه ی کمی دوانده است .از ناحیه شخص فاعل توانمندی است و از ناحیه فعل ناتوانی است ، حالا نمیکند و میخواهد وقتی جریان کاملا برعکس شد ، فعلش عمق پیدا کرد و ریشه دوانده و فاعل هم عیف شده آنجا چطور می تواند توبه کند . مواظب این حرفهای شیطانی باشید .

سوال – اگر گریه بر امام حسین گناهان را از بین می برد ، پس کسانی که گناه میکنند و یا نمی کنند چه فرقی دارند ؟

پاسخ - معنای گریه بر امام حسین (ع) این نیست که فرد بگوید من گناه میکنم و بعد دو قطره اشک می ریزم و آنرا پاک می کنم ، کجا چنین وعده ای داده اند ؟ گریه بر امام حسین فرصت سوء استفاده نیست ، فرصت استفاده است . خلافی کردیم گناهی کردهایم ، گریه بر امام حسین (ع) فرصتی است که گناهان مان را پاک کنیم نه اینکه گریه بر امام حسین (ع) ، وسیله قرار بگیرد که می روم گناهم را می کنم و بعد برای امام حسین (ع) گریه می کنم . اگر این شد معلوم میشود که این گریه ، گریه نیست . مسلما دل شکستگی برای امام حسین (ع) ما را پاک میکند . پس سوء استفاده نکنیم این فرصت است برای تعالی نه یک ابزار است برای سقوط . و مسلما کسی که اهل گناه نیست اشک بر اما هم می ریزد خوب درجاتش خیلی بالاتر از آنن کسی است که گناه کرده و نماز هم نخوانده حالا با یک اشک بر امام حسین (ع) می خواهد آنرا پاک کند . اصلا قابل مقایسه نیست .

سوال – تصمیم گرفته ام که گناهان را ترک کنم ولی دیگران من را تمسخر میکنند . راهنمایی بفرمایید .

پاسخ - قدرت نه گفتن یک هنر است باید آن را یاد بگیریم . جوانان در این مراحل چند تا نه بگویند و بعد ببیند که چه احساس خوبی در آنها بوجود می آید ؟ یعنی چه که تا چهار نفر دور انسان را گرفتند زود کم بیاورد و بخواهد در مقابل آنها کوتاه بیاید و بعد خواسته آنها را اِعمال بکند . بعدها انشاءالله در مورد تقویت اراده و بالا بردن اعتماد به نفس صحبت خواهیم کرد . ما به بعضی ها همین نه گفتن را می گوییم که تمرین کنند و بعد می بینید که دیگران چگونه در مقابل شما خاضع میشوند . ممکن است اول مسخره کنند و زیر بار نروند ولی بعدا به شما غبطه میخورند و به شما التماس دعا هم می گویند .


:: بازدید از این مطلب : 545
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
دو شنبه 5 / 11

مورد اول : گود زورخانه در ورزش باستانی هشت ضلع دارد و میان هر ضلع جایگاه ورزشکاران مشخص می شود بطوری که ضلع روبروی جایگاه مرشد زورخانه محل ورود و ابتدای جایگاه مبتدیان است و این جایگاه تا ضلع سوم از سمت راست ادامه دارد و همینگونه جایگاه ورزشکاران تا پیشکوستان مشخص است؛ لیکن ضلع جلوی مرشد فقط ویژه سادات و سرداران است و هیچ کسی حتی کسانی که 70 سال ورزشکار زورخانه و جهان پهلوان می شوند اجازه حضور در آن جایگاه را ندارند.
این نشان دهنده اهمیت و احترام به سادات در ورزش باستانی است و بچه سیدی که مبتدی هم باشد می تواند در آن مکان حاضر شود و رسم قانون ورزش باستانی این است که هرکسی قصد اجرای هر فعالیتی در گود را داشته باشد باید جلوی پای آن سید ولو مبتدی زانو بزند و رخصت بطلبد !
اهمیت جایگاه سید شهدای صابرین دلیلی بر این احترام است.



مورد دوم : در برهه ای از زمان حکامان عباسی دستور دادند که سادات رو شناسایی کنند و آنهارا زنده به گور یا با دستان بسته میان دیوارها میگذاشتند و روی دیوار خشت بنا میکردند و در مدلهای مختلف آنها را به شهادت میرساندند ؛ در نتیجه بسیاری از سادات تقیه نمودند.
اما برخی از سادات سر سیادت خود پافشاری کردند و در این راه بسیاری از آنها به شهادت رسیدند و در نتیجه عده کمی زنده ماندند که آنها نیز یا هجرت کردند و یا بصورت زیر زمینی فعالیت نمودند.
نتیجه اینکه به سیدی از سادات با چنین شجره نامه قوی و محکمی که همواره مورد لطف اهل بیت بوده و همه او را به صفات نیک می شناسند ، باید احترام دیگری بگذاریم !

مورد سوم هم اینکه شهید سید محمود موسوی ، خود انسان عجیبی بود و خصلت های ویژه و کراماتش او را خاص می نماید ...

کوه و دریا و درختان همه در تسبیح اند     نه همه مستمعی فهم کند این اسرار !

به این دلیل است که شهید موسوی میان همه شهدای صابرین همچون گلی است که بوی دیگری دارد!


مطلب امروز :
امروز هم مطالبی عرض می کنیم از خواهر محترم شهید سید محمود موسوی که امیدواریم درسی برای ما در زندگی باشد.
شهید سید محمود موسوی خیلی به مقوله امر به معروف توجه میکردند .
یکبار از ایشون پرسیدم : وقتی امر به معروف میکنی نمی ترسی و واهمه ای نداری که یکی بهت بگه به تو چه ربطی داره ؟ ...
درجواب قاطعانه می گفت : نه نمی ترسم!
اکثرا به خانمها تذکر میداد حجابتون رو  را رعایت کنید. و در این مورد ذره ای خجالت نمی کشید! و بیشتر مواقع به دخترانی که از سن تکلیفشان گذشته بودن تذکر حجاب می داد .
یکروز یکی از هم محلی ها در مورد تربیت اخلاقی فرزندشون از آقا سید محمود سوالاتی پرسید اما مهمترین تاکید سید محمود این بود که بچه هایت رو به کلاس قرآن بفرست .
و در ادامه تاکید کرد که حداقل روسری رو سر دخترای 8-7 ساله بکنید تا عادت کنند و البته چیزی بخرید که دوست داشته باشند.
برای آقا محمود مهم بود که بچه ها روسری و قرآن را دوست داشته باشند و با علاقه به سمت آن بروند.

آخرین بار قبل از ماه رمضان بابلسر رفته بودیم .
حجاب مردهای آنجا خیلی وضعش خراب بود ؛ چند قدمی که رفتیم آقا محمود گفت بیا برگردیم . دختر من (خواهرزاده شهید موسوی) خیلی ناراحت شد .
بعد آقا محمود گفتن چند روز دیگه ماه رمضونه و قراره روزه بگیریم ، نباید به نامحرم نگاه کنیم و بعد ضمن دلجویی با دخترم کمی صحبت کرد و او نیز قانع و راضی شد .
بعدش آقا سید ما و بچه ها رو سوار قایق موتوری کرد و اون روز آقا سید محمود کاری کرد که به همه ما خیلی خوش بگذره.

آن روز در قایق موتوری زن داداشم (همسر شهید) به من گفت :احساس می کنم این آخرین باری است که با آقا محمود بیرون می آییم و انگار او بزودی شهید میشن !
من هم به آقا سید محمود گفتم : ببین خانمت چی میگه ! بعد آقا سید محمود به همسرشون گفتند : نه ، بازم بیرون برای تفریح میریم ! البته آقا سید محمود جوری گفت که من فهمیدم اینطوری گفتنشون برای این بود که دل خانمشون آرومتر بشه!!!

دوست پیدا کردن بچه ها هم خیلی براش مهم بود.
وقتی ما از شمال به شهر دیگری نقل مکان کردیم ، برای دخترم یه دوست چادری و محجبه پیدا کرد ، براش مهم بود که برای بچه ها دوست خوبی پیدا کنه .


ما بی تفاوت از جلوی اکثر آدمها رد می شویم اما آقا محمود اینطوری نبود . هر کسی را که می دید می خواست از احوالش با خبر شود البته از پیامبر حدیث داریم که از احوال همسایه هاتون تا 40 نفر با خبر شوید و آقا سید محمود نیز همینگونه بودند . از همه همسایه های محله خبر داشتند .
عادت داشت که دستگیر همه باشد ؛ بعد از شهادتشون هم فهمیدیم خیلی از حق مأموریت هایش را به افراد نیازمند می داد .

اهل خیر بود ؛ خانمی با همسرش مشکل داشت . آقا محمود خیلی سعی می کرد زندگی آنها از هم نپاشد ! به این خانم می گفت اگر با همسرت مشکل داری طلاق نگیر ، سعی کن بچه هایت را خوب تربیت کنی و هر موقع که دلت میگیره زیارت عاشورا زیاد بخون.

خیلی ها را به هم پیوند داده بود . مثلا پیدا کردن همسر برای دختر یا پسر مجرد . محبت زیادی به همه آشنایان و دوستانش داشت.

خیلی مهمان نواز بود و کاری میکرد که مهمان در خانه اش احساس راحتی کند . هیچ فردی در خانه آنها احساس غریبی نمی کرد .

تقریبا مطمئنم که هیچ کسی نتونست آقا سید محمود رو کامل بشناسه حتی من که خواهرش هستم !
به مهمون های همشهریش حس تعصب داشت و خیلی مهمان نوازی میکرد .
البته به همه مردم هم علاقه داشت ؛ یک سال پدرم در دشت خودشان خیلی هندوانه کاشتند. آقا سید محمود هم هندوانه های زیادی رو داخل ماشین گذاشت و رفت کنار جاده به برادرم گفت یک کناری نگه دار! و بعد جلوی هر ماشینی که پلاک غیر از بابل داشت رو گرفت و بهشون هندوانه داد !

نسبت به محل و بچه محلی هاش هم خیلی تعصب داشت ؛ آخرین باری که اومد بابل خیلی موند . نسبت به افرادی که وضع مالیشون خوب نبود یه خرجی در حد توانش می داد . اخلاقش این نبود که بگه : حالا دیگه رفتم تهران و لازم نیست به هم محلی هایم رسیدگی کنم بلکه نسبت به همه دلسوزی داشت !


در مقابل پدر و مادرمون همیشه خشمش را فرو می خورد . یک موقعی دیدم در مورد موضوعی حق با آقا محمود بود ولی اصلا صداش را بالا نبرد . همیشه دست و پای مادرم را می بوسید و خیلی مقید به این چیزها بود.

آقا سید محمود سعی می کرد برای نشاء کاری یک روز زودتر بیادبابل و بعداز کار کردن در مزرعه پدری ، واقعا احساس رضایت و آرامش پیدا میکرد و این آرامش رو تو رفتارش بروز میداد بطوری که همسر شهید هم این رضایت رو بارها یاد کردند و خیلی دوست داشتند.

پدرم هم همیشه می گفت من از آقا محمود راضیم ، یکبار قبل از شهادت آقا محمود ، ما بچه ها با هم جمع بودیم ؛ پدرم رو به سید محمود کرد و گفت من از آقا سید محمود خیلی راضیم و به نظر من همون رضایت پدرم باعث شد که آقا سید محمود نیز به این درجه برسند!

سعی می کرد اعمال و عبادت هایش طوری باشد که رضایت خداوند را جلب کند و همواره آرزوی شهادت داشت و می گفت دعا کنید من هم شهید بشم . البته به خاطر اینکه مادرم نگران نشود این اواخر کمتر به مادرم می گفت برای شهادتش دعا کند .
در وصیت نامه اش هم گفته بود : خدایا! من لایق شهادت نیستم ، اگر شهادت نصیب امثال من بشود شرم بر صورت خودم را چه کنم ، شهدا کسانی بودند که همه چیزشان خدا بود ، من که چنین سعادتی در زندگی نداشتم.

از این واهمه داشتم که بگم آقا سید محمود شبیه شهداست چون نمی خواستم از دستش بدهم . نمی خواستم بفهمم که ایشون به شهادت میرسن. حتی وقتی دو روز بعد از شهادت آقا محمود بهم گفتن احتمال داره آقا محمود شهید شده باشه ، می گفتم ایشون شهید نشدند حتما زخمی شدن ، یک گوشه سنگر هستند ، نمی خواستم باور کنم.

همیشه دنبال بدست آوردن دل دیگران بود از هر جا که برمی گشت برای همه یک وسیله کوچکی هم که شده می خرید تا موجب شادی دیگران شود . یکبار هم که داشت از نماز جمعه بر می گشت برای صدیقه سادات دمپایی دخترونه و زیبایی خرید تا دست خالی به خونه نیومده باشه .
 
به ولایت علاقه عجیبی داشت! اگه کسی می خواست از آقا انتقاد کنه تحملش را نداشت و سرسختانه و محکم مقابله میکرد . به هیچ وجه تحمل نمیکرد کسی حرفی بر ضد رهبر داشته باشد و در مورد آقا کسی نمی تونست جلویش حرفی نامربوط بزند .

و اما سال آخر
سال آخر فروردین ماه بود ، آقا سید محمود به پدرم گفت از فلان روستا دانه برنج (تیم) بخریم . وقتی اونجا رفتند متوجه شدند که این خانواده ، خانواده شهید هستند . آقا محمود با مادر شهید خیلی گرم گرفت و در مورد شهید سوالات زیادی پرسید .


آقا محمود به پدرم گفت پول تیم را من میدم . همان روز یا فردا به تهران رفت. موقعی که پدرم می خواست قرآن بخونه و لای قرآن رو باز کرد دید به همان اندازه پول تیم ، پول لای قرآنه . پدرم به آقا محمود زنگ زد و گفت کار خوبی نکردی خوب بعدا پول رو می دادی . آقا محمود قسم خورد که پولی لای قرآن نگذاشته و پول تیم رو نداده. پدرم همون پول لای قرآن رو برای تیم داد و معلوم نشد اون پول از کجا اومده بود.
و اون برنج هم همان برنجی بود که بیشترش برای مراسم سوم آقا سید محمود استفاده شد. اون سال پدرم دو بار محصول گرفت که محصول دوم هم به اندازه همان برنجی بود که روز سوم آقا سید محمود استفاده شد...

شهید سید محمود موسوی بنده ای بود از بندگان خدا که هر چقدر از زمان شهادتشون میگذرد بیشتر ابعاد زندگیشان برای دوستان و آشنایان روشن میشود و طبعاً شهادت روزی خوبی از طرف خداوند برای این بزرگوار بود.

روحشان شاد و یادشون گرامی باد

تهیه و تنظیم :
خواهر محترم شهید موسوی


:: بازدید از این مطلب : 671
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
یک شنبه 4 / 11



 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

اینجانب به عنوان خادمی حقیر  افتخار دارم برنامه های فرهنگی استان مقدس امامزاده میرسالار(ع)راکه  برای اینده ترسیم نموده ایم به اطلاع عموم سادات بزرگوار برسانم در این راستا نیازمند همکاری نخبگان ،فرهنگیان ،علما وعموم سادات معظم می باشیم

 

 

 

-هر چند عموم مردم و ارداتمندان از وجود این منبع معنوی بزرگ اطلاع داشتند و زائر حرم مطهر بودند ولی پاره ای افراد از وجه تسمیه و سوابق و اسناد چندان اطلاعی نداشتند،   بنابراین براساس اسناد معتبر با تبلیغات گسترده و

انتشار دوکتاب زلال کوثر با محور معرفی نسب امامزاده وجامعه شناسی سادات میرسالاردرایران وجهان وکتاب همنشینان افتاب پیرامون زندگینامه ووصیتنامه ،خاطرات 110 شهید سادات میرسالاری توسط اینجانب زوار محترم رامتوجه این نکته خواهیم نمود

 

 

 

 


 

 تهیه زیارت نامـه معتبر ، که کمک شایانی کرد که مردم ضمن عرض ارادت به آستان مقدس  آنان درک شفاف و روشن و منطبق با آیین اسلامی پیدا کنند و با قرائت زیارت نامه و رعایت ادب و احترام اسلامی بتوانند بیشتر از مشکاه نورانی اهل بیت استفاده کنند


 

 

 

 

-برگزاری یادمان شهدای سادات میرسالاری برای اولین بار در حرم مطهر، نقطه ی عطفی برای پیوند بیشتر بین مردم و بسیجیان خصوصاً خانواده های معظم شهدا و جانبازان، با نظام اسلامی بود که با تبلیغات بسیار خوب صدا و سیما این امر محقق شد و تعداد زیادی از مردم و مسئولین در حرم مطهر حضور پیدا کردند و نام و یاد شهدا را گرامی داشتند. 


 

 

 

-برگزاری دعاهای کمیل، توسل، زیارت عاشورا،...خصوصاّ دعای نورانی ندبه در صبحگاه روز جمعه با حضور فعال سادات و شرکت جوانان مذهبی زمینه رونق و رشد معنوی جوانان را فراهم و از طرفی باعث پیوند مستحکم بین منتظران ظهور با امام زمان (عج) می باشد


 

-برگزاری مناسبت های دینی از جمله ولادت ها و شهادت های معصومین(ع) از جمله ولادت امام رضا(ع),تاسوعا وعاشورای حسینی که با همکاری امام جمعه وهیئات عزاداری دیشموک صورت   پذیرفت وخواهد پذیرفت  نیز بخشی از کارهای فرهنگی است

 



 

 

-دعوت از روحانیون و مبلغین جهت حضور در ماه مبارک رمضان وهمکاری لازم با آنان و تشکیل کلاسهای احکام و قرآن که در نوع خود اقدامی مهم و موثرمی باشد

 

 دعوت از امام جمعه شهر دیشموک جهت اقامه نمازهای جماعت در حرم مطهر نیز اقدام جدیدی است که با توجه به شرایط فعلی انجام خواهدشد

 

 



تهیه امکانات و تدارکات لازم برای برگزاری با شکوه ایام حزن اندوه اهل بیت در ماه محرم خصوصاً روز عاشورا که معمولاً همه هیأت های روستاهای اطراف با حضور در حرم مطهر به اقامه شعائر و عزاداری مشغول می شوند.و هیأت امنا ضمن استقبال از این مراسم ها در حد توان سعی در پذیرایی و تهیه مقدمات و امکانات لازم خواهدداشت.

 

 

 

 

 

-تهیه پــرچم های مـزین به اســامی مقدس اهــــل بیت(ع) و  امامزاده و نصب در حرم مطهر که جلوه ی خاصی به منطقه خواهدبخشیده

 

 

 

 

پخش اذان و قرائت قرآن از بلندگوی حرم برای نماز و سعی در اقامه نماز جماعت که البته همین جا لازم است به محضر همه مسئولین اعلام کنیم که حضور و وجود یک روحانی تمام وقت یکی از ضروریات فرهنگی حرم مطهر است که امید است در این راستا اقدام لازم صورت پذیرد.

 

 

تهیه ونصب تابلو عکس110 شهید میرسالاری از جاده اصلی تا درب ورودی حرم

 

 

 

استفاده بهینه از فرصت سمینار سالانه جهت امور فرهنگی و کمک به بازسازی حرم ودعوت از خیرین

 

- طراحی و ساخت سایت امامزاده میرسالار(ع) که کاربران محترم می توانند با نوشتن کلمه « شجره طیبه سادات میرسالاری» در جستجوگر گوگل((google وارد، و آن را مشاهده نمایند.


 

 

 

 

 یکی از نقاط قوت هیأت امنا فرهنگی همانا اشراف بر سیستم رایانه ای و بهره گیری از فناوری های روز جهت انجام امور حرم بوده، که در این راستا نامه نگاری با ادارات و نهادهای کشوری و استانی به طور چشمگیری در دستور کار قرار خواهدگرفت، و الحمدلله نتایج خوبی نیز عاید حرم مطهرخواهد

 

 

 

 

- یکی دیگر از فعالیت های فرهنگی،برنامه ریزی شده  دعوت از شاعران بومی و محلی جهت سرودن اشعار، پیرامون کرامت های امامزاده خواهد بود،

 

 

انتشار تقویم سالانه مزین به عکس حرم وشهدا علمای بزرگ سادات

 

حمایت از باشگاه فرهنگی شهید شنطیایی وورزشکاران مدال اور میرسالاری

 

تشکیل وعضو گیری کانون دانش اموختگان در راستای همدلی وهمبستگی واستفاده بهینه از پتانسیل های موجود سادات در راستای اثرگذاری بر مسائل سیاسی ،اجتماعی

همکاری با اوقاف وامور خیریه شهرستان

دعوت از خبرنگاران در مراسمات مذهبی  وساخت فیلمی مستندی جهت شناختن بیشتر امامزاده وپیگیری پخش ان در رسانه ملی

خادم سادات:سید کاظم مطلوبی میرسالاری

 



 


:: بازدید از این مطلب : 567
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
یک شنبه 4 / 11

 
 

                             

ای یوسف  کنـعان ما     ای نـام تـو روبـان مـا

بالا گـرفت افغـان ما     یابن الحسن یابن الحسن

هستم غلام درگـهت     نامم بـزن  در دفتـرت

مـولا بحـق مـادرت     یابن الحسن یابت الحسن

هر جمعه  ما بر راه تو     بوسـه زن  درگـاه تـو

ای مـن فـدای آه تو     یابن الحسن یابن الحسن

ای  چارة  بیچـارگان     مائیـم همـه اُفتادگـان

قربان پلک دیدگـان      یابن الحسن یابن الحسن

کـوبندة ستـمگران       لعنت برآن صدچهرگان

نور دل سـوتـه دلان       یابن الحسن یابن الحسن

ای سیرتت از مصطفی       ای غیـرتت  از مـرتضی

حقّا  عمویت  مجتـبی      یابن الحسن یابن الحسن

مهدی گل زهرا تویی      ای مرهـم  دلهـا تویی

پس وارث طاها تویـی      یابن الحسن یابن الحسن

باقی تویی  بر مؤمنان     کاری تویی بر کافـران

ناجی توئی صاحب زمان      یابن الحسن یابن الحسن


:: بازدید از این مطلب : 505
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
شنبه 3 / 11


:: بازدید از این مطلب : 482
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
شنبه 3 / 11


:: بازدید از این مطلب : 457
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
شنبه 3 / 11

تهمت زن، بدترین مردم است. دیروز داستانی را منتشرکردم که برخی آن را دروغ
خواندند و برخی بدرستی به نتیجه اخلاقی آن توجه دادند.... من داستانهای
واقعی تر هم سراغ دارم و اساسا جرقه انتشارمطلب دیروز درپی تلفن شخصی بود
که داستانی واقعی زوجی را بیادم آورد کارشان همین تهمت بستن و بهتان زدن و
آبرو بردن بود و امروز مرد فلج شده و همسر نابکارش از او طلاق گرفته،
غیرانسانی ترین کار این زوج تهمت زن، تهمت به کسی بود که درپی اخراج مرد،
میلیونهابه آنها کمک کرد و زن درپی ناکامی ازگرفتن کمک جدید(=تلکه) متهم به
سوء نظرش کرد.شاید ریشه "اتق شر من احسنت الیه"(ازشرکسیکه به او نیکی کرده
ای بپرهیز!!)همین کارهابوده است و چقدر ازین موارد سراغ داریم؟ مثلا زنی
که شوهرش اموالی بنامش کرده و او به اتکای ثروت بادآورده به فکرجدایی
افتاده وبرای توجیه عمل غیرانسانی خود آبروی شوهر را با افشای رازهای او و
تهمت برده...


با اینکه همه می دانیم و بارها خوانده ایم که احترام مؤمن از احترام کعبه بزرگتر است و حتی سوء ظن به او روا نیست (قال الصادق(ع): «الْمُؤْمِنُ أَعْظَمُ حُرْمَةً مِنَ الْکَعْبَة»
(طبرسی، مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، ص83؛ نیز :  ان رسول الله (ص) نظر
الی الکعبة فقال: مرحبا بالبیت ما اعظمک و ما اعظم حرمتک علی الله! والله
للمؤمن اعظم حرمة منک لان الله حرم منک واحدة و من المؤمن ثلاثة: ماله و دمه و ان یظن به ظن السوء
(مشکاة الانوار ص 78 ؛ بحار ج64 ص 71)) و در آیات قرآن ربا بعنوان جنگ و
محاربه با خدا و پیامبر تعبیر شده است، اما با این حال در روایت نبوی آمده:
"ربا هفتاد و سه قسم است : پایین ترین مرتبه ی معاملات رَبَوی برابری می
کند با گناه زنایِ با مَحارم ، و بالاترین مرتبه ی گناه در معاملات رَبَوی ، برابر است با تجاوز به آبروی یک مسلمان
"( نهج الفصاحه ح1683).اما براحتی دست به تهمت می زنیم و براحتی آبروی
افراد را می بریم درحالی که می دانیم گناه کبیره است و انسان را قطعا درآتش
جهنم خواهد انداخت.


تفکر دراین نتیجه وحشتناک می تواند مانع انجام چنین عملی گردد


وآنگاه
که انسان در حق غیر به چیزی که راضی نیست دروغ بگوید به عبارت دیگر چیزی را
به دروغ به دیگری نسبت دهد و شخصی که مرتکب گناه و عمل زشتی نشده به انجام
آن متهم کند و یا عیب و نقصی را که در او نیست به او بچسباند و فرقی نیست
که این نسبت دروغ در حضور او باشد یا در غیاب، تهمت بسته و بهتان زده است
و آنگاه که مۆمن به برادر مۆمنش تهمت زند، ایمان در دل او ذوب مى شود؛ همان گونه که نمک در آب ذوب مى شود:


اذا اتهم المۆمن اخاه انماث الایمان من قلبه کما ینماث الملح فى الماء(الکافی ج2ص361)
آبرو و حیثیت یک فرد مسلمان بسان جان و مال او دراسلام محترم است پیامبر گرامی اسلام[ ص] می فرمایند:


ان الله حرم علی المسلم دمه و ماله و عرضه وان یظن به سوء الظن [ خداوند بر هر مسلمانی جان و مال و عرض مسلمان دیگر و بدگمانی درباره او را حرام کرده است].


کسی که
مرتکب این عمل شود گناه کبیره ای انجام داده که وعده عذاب بر آن داده شده
است. خلاصه هتک عرض مومن بهر نحوی که باشد جایز نیست خواه بوسیله استهزاء و
مسخره کرده باشد و خواه بوسیله سرزنش و سبک شمردن و یااهانت و یا لعن و
تکفیر که بارزترین نمونه هتک شخصیت است.


 




و امام جعفر صادق (علیه السلام ) فرمود:
من اتهم اخاه فی دینه فلا حرمة بینهما و من عامل اخاه بمثل ما عامل فهو بریء مما ینتحل 
[ هر کس برادر دینی خود را تهمت زند احترامی بین آن دو بجا نماند و هر که
با برادر دینی خود مانند سایر مردم برخورد کنداو از آنچه خود را بدان بسته
(مذهب ) برکنار شده است].



ونیزفرمودند:


من روى على مۆمن روایة یرید بها شینه و هدم مروءته لیسقط من اعین الناس اخرجه الله من ولایته الى ولایة الشیطان ،فلا یقبله الشیطان (الکافی ج2 ص 358)


اگر کسى
سخنى را بر ضد مۆمنى نقل کند و قصدش از آن ، زشت کردن چهره او و از بین
بردن وجهه اجتماعى اش باشد و بخواهد او را از چشم مردم بیندازد، خداوند او
را از ولایت خود خارج مى کند و تحت سرپرستى شیطان قرار مى دهد؛ ولى شیطان هم او را نمى پذیرد!




این
راباید بدانیم که عمل همه انسان ها راباید حمل برصحت نمود و از بدبینی وسوء
ظن پرهیز کرد زیرا همین سوء ظن ممکن است باعث شود که درمقابل افراد جبهه
گیری نماید


 


اتهام به مؤمن:


تهمت
یعنی دیگران را به آنچه در آنها نیست نسبت دادن دراسلام از این عمل بشدت
نهی شده و جزء گناهان کبیره بشمار آمده است. اتهامات و نسبتهای نارواانواع
واقسام دارد که در هر صورت اتهام به بی دینی از بدترین نوع آن است که
روایات تهمت شامل آن است.


قال النبی[ ص] من بهت مؤمنا او مؤمنة او قال فیه مالیس فیه اقامه الله عزوجل یوم القیامة علی تل من نار حتی یخرج مما قال فیه.


کسی که
به مرد یا زن مؤمن بهتان وارد سازد و یا چیزی بگوید که دراو نیست خداوند او
را در روز قیامت بر تلی از آتش نگه می دارد تا از عهده آنچه گفته بر آید.


استاد شهید مطهری درکتاب آشنایی با قرآن(ج 4، ص 52 و 53) می نویسند:
پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم یک وقت در حضور اصحاب فرمودند:


«الا اخبرکم بِشَرِّ الناس، آیا به شما خبر ندهم که بدترین مردم کیست؟ گفتند: بلی یا رسول الله. فرمود: بدترین مردم آن کسی است که خیر خودش را از دیگران منع می کند و هر چه دارد تنها برای خودش می خواهد.
آنهایی که حاضر بودند گمان کردند با این مقدمه دیگر بدتر از این افراد کسی
نیست.سپس فرمود: آیا می خواهید به شما بگویم از این بدتر کیست؟ صنف دیگری
را ذکر فرمود. اصحاب گفتند: خیال کردیم بدتر از این گروه دوم دیگر کسی
نیست. بعد فرمود: آیا می خواهید از آن بدتر را به شما بگویم کیست؟ گفتند از
این بدتر هم مگر هست؟ آنگاه صنف سوم را فرمود: بدتر از این افراد، مردمان بد زبان فحاش تهمت زن و آبروبرند.
اینجا دیگر حضرت توقف کرد، یعنی بدتر از اینها دیگر وجود ندارد.

********************************************************
مؤمن و بی‌احترامی به او (اینجا)

یکی از چیزهایی که در روایات مورد تأکید و سفارش قرار گرفته، احترام به مؤمنین است. حضرت علی(ع) در روایتی می ­فرمایند: هر
زن و مرد مؤمنی از شیعیان ما از رحم و خویشاوند محمد(ص) محسوب می­شود،
احترام و بزرگداشت آنها، احترام و بزرگداشت محمد(ص) است. وای به حال کسی که
احترام و حرمت محمد(ص) را کوچک و سبک بشمارد و خوشا به حال کسی که حرمت او
را بزرگ بشمارد و رحم او را اکرام کند.
[1]
کسی که در برخورد با
انسان‌های خوب و مؤمن چه در محیط خانه و خانواده و چه در محل کار و زندگی،
با بی ­ادبی و بی­ احترامی برخورد می­ کند و نسبت به مسائل و مشکلات آنها
با بی­ اعتنایی برخورد می­ کند، به اعلام جنگ و دشمنی با خداوند پرداخته
است، چنین شخصی نه تنها از ارزش‌های والای انسانی به دور مانده؛ بلکه از
رحمت و لطف خداوند نیز دور خواهد ماند. امام صادق(ع) از خداوند متعال نقل
می‌کنند، که خداوند می­ فرماید:
«لِیَأْذَنْ بِحَرْبٍ مِنِّی مَنْ أَذَلَّ عَبْدِیَ الْمُؤْمِنَ وَ لْیَأْمَنْ غَضَبِی مَنْ أَکْرَمَ عَبْدِیَ الْمُؤْمِنَ»‏[2]
خود
را آماده مبارزه با من نموده و یا اعلان به مبارزه با من داده، آنکه بنده
مؤمن مرا پست شمارد یا او را خوار و ذلیل گرداند، و از غضب و خشم من در
امان است، آنکه بنده مؤمن مرا تجلیل و احترام کند.[3]
یکی از اصحاب امام
صادق(ع)می­ گوید: درمحضر امام صادق(ع) بودیم، امام به جمعی رو کرد و
فرمود: چرا ما را سبک می ­شمرید؟ و به ما اهانت می­ کنید؟
مردی از اهالی خراسان برخاست و عرض کرد: پناه می ­برم به خدا که من تو را سبک بشمرم و احترام تو را حفظ ننمایم.
امام صادق(ع) فرمودند: آری تو یکی از آن افرادی هستی که مرا سبک انگاشتی.
آن مرد عرض کرد: پناه می­ برم به خدا از اینکه شما را سبک بشمرم و به چشم حقارت به شما بنگرم.
امام
فرمودند: عزیزم! به یاد داری که فلان شخص در جحفه (میقاتگاه حاجیان در
نزدیکی مدینه) به تو گفت مرا نیز سوار مرکب خود کن و به مقدار یک میل (دو
کیلومتر) به‌سوی (مکه) ببر، به خدا سوگند از پیاده‌روی خسته شده ­ام؛ سوگند
به خدا تو حتی سرت را بلند نکردی و به او اعتنا ننمودی و مقام او را کوچک
شمردی؛ بنابراین «و من استخفّ بمؤمن فینا إستخف و ضیّع حرمةالله» و کسی که مؤمن در راه ما را سبک بشمارد (و تحقیرکند)، حرمت خدا را سبک شمرده و تباه ساخته است.[4]


:: بازدید از این مطلب : 891
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
شنبه 3 / 11


:: بازدید از این مطلب : 479
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
شنبه 3 / 11


1. قال الحسین (ع) : « موتٌ فی عزِّ خیرٌ من حیاةٍ فی ذلٍّ»[i]

 مرگ با عزت و آزادگی بهتر است از زیستن با ذلت و حقارت 

 

2.  قال الحسین (ع) : «الموتُ اولی من رکوبِ العار» [ii]

مردن از ننگ و ذلت پذیری بهتر است .

 

3. قال الحسین (ع) :

«انّی لا اَری الموتَ الّا سعادةً و لا الحیاة مع الظالمین الّا برماً »[iii]

مرگ با عزت ، زندگی جاوید است و زندگی با ذلّت و همراه با ظالمین چیزی جز مرگ نیست .

 

4. قال الحسین (ع) :

«الا ترون الی الحقِّ لا یُعمل به و الی الباطلِ لا یتناهی عنه »[iv]

آیا نمی بینید که به حق عمل نمی شود و از باطل روی گردانده نمی شود.

 

5. قال الحسین (ع) :

« وعلی الاسلام السّلام اذ قد بُلیت الامّة براعٍ مثلَ یزید »[v]

آن هنگام که عنصر آلوده ای بسان یزید زمام امور دین و جامعه را به کف گیرد و مردم به زمامداری چون او گرفتار آیند ، باید فاتحه اسلام را خواند.

 

6. قال الحسین (ع) :

«الناسُ عبیدُ الدنیا والدین لَعِقً علی السنتهم ما دَرَّت معایشهُم به فإذا مُحِّصوا بالبلاء قَلَّ الدَیانون .» [vi]

مردم بنده و بردهء دنیا و جلوه های فریبنده ء آن هستند و دین لقلقه زبانشان است ، تا جایی که گذران زندگی آنها پا برجا باشد ، دین را نگهداری می کنند و زمانی که به بلا آزموده شوند ، دین داران قلیل اند.

 

7. در نامه امام حسین (ع) به مردم بصره آمده است :

«أنا ادعوکم الی کتاب الله و سنّة نبیّه ، فانّ السّنة قد اُمیتَت والبدعة قد اُحییت»[vii]

من شما را به کتاب خدا وسیرهء پیامبر خدا فرا می خوانم ، چرا که در جامعهء شما سنت نبوی را از بین رفته و بدعت و فریبکاری را جایگزین آن می بینم.

 

8. قال الحسین (ع) :

«انّما خرجتُ لطلب الاصلاح فی امّةِ جدّی ، اُرید اَن آمر بالمعروف و أنهی عنی المنکر»

 

همانا قیام من برای اصلاح امّت جدم بود و هدف مهم من امر به معروف و نهی از منکر است.

 

9. آخرین اتمام حجت و ندای یاری خواهی و ستم ستیزی امام  حسین (ع) :

«هل مِن ذابٍّ یذبُّ عن حرمِ رسول الله ؟

هل مِن مغیثٍ یرجو الله باغاثتِنا ؟

هل من معینٍ یرجو ما عند الله فی اِعانَتِنا ؟ »[viii]

آیا حمایتگری هست که از حریم اهل بیت پیامبر خدا حمایت کند ؟

آیا فریاد رسی هست که برای رضای خدا به فریاد ما برسد ؟

آیا کمک کننده ای است که ما را برای مقابله با استبداد یاری دهد ؟

 

10. سخنان امام حسین (ع) در وصف شکوه و آزادگی یارانش :

«إنّی لا اعلم اصحاباً خیرا ً منکم و لا اهل بیتٍ افضل وابرّ و اوصل من اهل بیتی»[ix]

من پیروان و یارانی بهتر از شما سراغ ندارم و خاندانی برتر و شایسته کردارتر از خاندان خود نمی شناسم .

 

11. امام حسین (ع) :

نیاز مردم به شما از نعمتهای خدا بر شماست ، از این نعمت خسته نشوید .

 

12. امام حسین (ع) در روز عاشورا به اصحاب خود فرمودند :

«صبراً بنی الکرام ، فما الموت الا قنطرة ٌ تعیرکم عن البأس والضرّا الی الجنان الواسعه و النعیم الدائمه »

ای بزرگ زادگان ، صبر و شکیبائی ورزید که مرگ چیزی جز یک پل نیست که شما را از سختی و رنج عبور داده ، به بهشت پهناور و نعمتهای همیشگی آن می رساند.

 

13. امام حسین (ع) :

بدانید که دنیا شیرینی و تلخی اش رؤیایی بیش نیست و آگاهی وبیداری واقعی در آخرت است.

 

14. امام حسین (ع) :

«ما الامام الّا العامل بالکتاب والآخذ با لقسط والدائن بالحق و الخابس نفسه علی ذات الله »

به جان خودم سوگند ، امام و پیشوا نیست ، مگر کسی که به قرآن عمل کند ، راه قسط و عدل را در پیش گیرد و تابع حق باشد وخود را در راه رضای خدا وقف سازد.

15. امام حسین (ع) :

برحذر باشید از ستم کردن به کسی که یاوری جز خدای عزّ و جل ندارد.

 

16. امام حسین (ع) به سپاه ظلم یزید فرمودند :

  شما همگی نافرمانی ام می کنید و به سخنم گوش نمی دهید .مسلّماً به علت هدیه های حرامی که به شما رسیده است و در اثر غذاهای حرامی که در شکمتان انباشته شده است ، خداوند اینچنین بر دلهای شما مهر زده است .

 

17. امام حسین (ع) :

کسی که رضایت خدا را بطلبد ، گرچه مردم از او رنجیده شوند ، خداوند او را کفایت می کند و هر کس رضایت مردم را بخواهد گرچه به غضب خدا باشد ، خدا او را به مردم وامی گذارد.

 

18. پروفسور ماربین ( فیلسوف و خاور شناس آلمانی )

من معتقدم که رمز بقا و پیشرفت و تکامل مسلمانان به خاطر شهید شدن حسین (ع) است.

 

19. عبد الرحمن شرقاوی ( نویسنده مصری ) :

حسین (ع) شهید راه دین و آزادگی است . نه تنها شیعه باید به نام حسین (ع) ببالد ، بلکه تمام آزاد مردان دنیا باید به این نام شریف افتخار کنند.

 

20. ابن ابی الحدید ( دانشمند و شاعر عراقی ) :

 مانند حسین (ع) چه کسی را سراغ دارید ، به راستی این مرد مافوق بشر کیست که لحظه ای پستی را نمی پذیرد و هرگزدر برابر ستمگران سر تعظیم فرود نمی آورد .

 

21. امام حسین (ع) :

«إن لم یکن لکم دینٌ و کنتم لا تخافون المعاد فکونوا احراراً فی دنیاکم»

اگر دین ندارید و از آخرت نمی هراسید پس لااقل آزاده باشید.

 


:: بازدید از این مطلب : 535
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
درباره ما
این وبلاگ برای معرفی طایفه سادات صحیح النسب میرسالاری طراحی گردید .در این وبلاگ اداب ورسوم ،مطالب تاریخی،معرفی شخصیت هاو...........می پردازیم
منو اصلی
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
نظر سنجی

نظر شمادرباره هیئت امنای امامزاده میرسالار(ع)

پیوندهای روزانه