منت خدایی راکه مستی وقرارکودکیم رابه دلباختگی وبیقراری وعشق نسبت به مولایم مبدل کردو مرامبتلابه عشق سوزناکی کردومرادلسوخته مولایی کردکه تمام آسمانهاوزمین وموجودات به داشتن چنین مولای فخرمیفروشندچه رسدبه من سراپاتقصیر!امیدوارم مادلسوختگان کویش مرهمی باشیم بردل ریشش نه زخمی شویم بردل پریشش.
ای قرارجان بیقراران بازآ جان ازکف برون آمدبیاجانا جان مادرت زهرابازا جای توبردیده ماست نه دورازما توبیابان نشین باشی وماتخت نشین ماکناراهل وعیال وتودورازما ما خوش نشین وتوحصیرنشین ماخوش خوراک وخورش تونان ونمک وای بردل گنه پیشه من چه خبرداردازدل ریشت این دل من چه سحرها که بودی گریان وحزین اشک می ریختی وخون میگریستی برحسین
چه سحرهاکه غرق بودم درخواب عمیق غافل ازتووخدای توحاصلش ،نمازقضای صبح ومن غمین شرمم می شودازوفورگناه وعصیانم گناه وقصورم مقابل پروردگارم صدشکرکه نیستم اهل تهمت وننگ وریا شاید هستم غمخواردیگران ،ازصدقه سرشماست جانا تمناییم اینست دردعای سحرت ازیادنبری مارا تهیدستم عاشق حیرانم بگیر دستم جانا گرچه غرق گناهم ،نشسته ام عمری برسرراهت به امیدنیم نگاهت به امیددیدن روی ماهت یوسف زهراعاجزانه گویم بیاوادرکنا خوانیم ازبرای ظهورت امن یجیب شایدرحمی نماییدخدای علی براین گدایان مسکین فقیر...