منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
موضوعات
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



لینک دوستان
آخرین مطالب
دیگر موارد
آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 894
:: کل نظرات : 1

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 2
:: تعداد اعضا : 24

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 1066
:: باردید دیروز : 266
:: بازدید هفته : 1376
:: بازدید ماه : 1332
:: بازدید سال : 5865
:: بازدید کلی : 105485
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
چهار شنبه 18 / 10

شهیدان زنده اند الله اکبرb0534u1dlq91t943ovdi.jpg

نامه ای به شهید

 


 اما افسوس کوچه ها دیگر آن کوچه های قدیمی نیستند و رنگی از درد
 و داغ ندارند . کوچه ها دیگر اخلاص تقسیم نمی کنند و طعم شهادت و آسمانی شدن
را در دل و دماغ عابران خسته نمی پراکنند . پنجره ها رو به باغ گل محمدی باز نمی شوند. ردپایی از کبوتران سپید بر جای نمانده است


 

 

 

ای شهید ، چقدر پاک و دوست داشتنی اند لحظه هایی که شانه به

 

شانه تو کوچه های داغداری را ، که آن روزها با چراغ حسرت آذین می بستیم

، آرام سلام گوییم و ردپایی از شقایق ها بگیریم. چقدر زیباست هم نفس خیال تو

بودن ، در پرسه های شبانه دلتنگی راه خانه تو را گرفتن و به نفس آسمانی ات

متبرک شدن.

شهید عزیز ؛ اما افسوس کوچه ها دیگر آن کوچه های قدیمی نیستند و رنگی

از درد و داغ ندارند . کوچه ها دیگر اخلاص تقسیم نمی کنند و طعم شهادت

و آسمانی شدن را در دل و دماغ عابران خسته نمی پراکنند . پنجره ها رو

به باغ گل محمدی باز نمی شوند. ردپایی از کبوتران سپید بر جای نمانده است

 دیوارها نمایش مردم فریبی است    

 در شهر ما که سهم ابوذر غریبی است 

ای شهید ، راستی مگر سنگ شده ایم و یا طلسممان کرده اند؟ یادت هست

هر شب از پشت بام چقدر ستاره می چیدیم و بدرقه راه سینه سرخان مهاجر

می کردیم؟ یادت هست مهتاب چه صداقت معصومی را به آبی حیاط خانه مان

می پاشید؟ یادت هست تا خدا فقط یه سجده فاصله بود؟ امروز چه بگویم ای برادر؟

 

 

آری همسفر ، روشنی هست ، خدا هست....

اهل کوچه همه رفتند ولی ما ماندیم               

حقمان است اگر بی کس و تنها ماندیم

در به روی همه وا بود و نمی دانستیم             

شهر لبریز خدا بود و نمی دانستیم        

هیچ تقصیر کسی نیست اگر رنجوریم           

 روشنی هست، خدا هست ولی ما کوریم

شهید عزیز؛ بیا دوباره پا به پای نسیم در شبی بی ستاره غمگینانه

پرسه زنیم و سپیدار پیر کوچه را بپرسیم خانه دوست کجاست؟

بیا دوباره کوچه های قدیمی شهر را سلام کنیم و به پنجره لبخند بزنیم

، شوریده سران شبگرد شهر را سیب سرخ تعارف کنیم . تصویر

لاله های پرپر را در قابی از شکوفه بر شانه های سنگی دیوار

نقش کنیم . گرد از رخسار شمعدانی ها و آیینه های غبارگرفته بزداییم

. پس بیا با تمام حنجره جار بزنیم تا شقایق هست زندگی باید کرد.

در پایان ای شهید :

در دلم یکسره من شوق شهادت دارم

 

در سرم ول وله ایست ، حس سعادت دارم

رهبرم خامنه ای ( مدظله ) دل تنگ است

و من امشب هوس شهد شهادت دارم

 

دلم از ماندن اینجا زار است

در دلم یکسره من عشق شهادت دارم

اهل کوچه همه رفتند ولی ما ماندیم           

حقمان است اگر بی کس و تنها ماندیم

در به روی همه وا بود و نمی دانستیم            

 شهر لبریز خدا بود و نمی دانستیم

هیچ تقصیر کسی نیست اگر رنجوریم           

روشنی هست ، خدا هست ولی ما کوریم

 

 



:: بازدید از این مطلب : 850
|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
درباره ما
این وبلاگ برای معرفی طایفه سادات صحیح النسب میرسالاری طراحی گردید .در این وبلاگ اداب ورسوم ،مطالب تاریخی،معرفی شخصیت هاو...........می پردازیم
منو اصلی
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
نظر سنجی

نظر شمادرباره هیئت امنای امامزاده میرسالار(ع)

پیوندهای روزانه