منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
موضوعات
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



لینک دوستان
آخرین مطالب
دیگر موارد
آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 894
:: کل نظرات : 1

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 2
:: تعداد اعضا : 24

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 7
:: باردید دیروز : 16
:: بازدید هفته : 357
:: بازدید ماه : 1265
:: بازدید سال : 3238
:: بازدید کلی : 102858
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
شنبه 21 / 1

 شیراز / واحد مرکزی خبر/
مردم میمند فیروزآباد در استان فارس امروز پیکر پدر 2 شهید دوران دفاع مقدس را تشییع کردند. 
سید عطا هاشمی پدر شهیدان سید غلامحسین و سید علی داد در سن 86 سالگی به علت بیماری و کهولت سن ، دار فانی را وداع کرد. 
پیکر پاکش امروز با حضور گسترده مردم و مسئولان در گلزار شهدای روستای امیرسالار میمند در جوار فرزندانش به خاک سپرده شد. 
سید علی داد هاشمی در 15alt

 آبان 61 در منطقه عملیاتی عین خوش به شهادت رسید و سید غلامحسین در سال 61 در عملیات رمضان ، مفقود و پیکر او در سال 79 پس از 18 سال به وطن بازگشت

از طرف جامعه فرهنگی وکانون دانش اموختگان میرسالاری این مصیبت جانسوز را به خانواده معظم هاشمی(میرسالاری) تسلیت عرض می نماییم/ روحش شاد یادش گرامیباد


:: بازدید از این مطلب : 569
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
پنج شنبه 19 / 1

 


:: بازدید از این مطلب : 639
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
دو شنبه 16 / 1

 بنا به اعتقادات ایل بزرگ بختیاری خرس قبلا انسان بوده است انها می گوینند یک زن وشوهری پشم 

گوسفندان خود را درو کرده بودن (چیده بودن)که یک سید هم داشت به خانه انها می امد انها هم از ترس این

 که الان سید می اید واز انها پشم می خواهد زیر پشم ها خود را پنهان میکنند سید که هم انها را دید بود که

 دارن خود را پنهان می کنن ازرده خاطر میشود وبا چوب دستی اش به پشم ها می زند ومیگوید (حیوان کوه

 برو به کوه)وان زن ومرد هم شبیه حیوان می شوند وبه کوه میروند وخرس از این زمان هست که به وجود می اید

 


:: بازدید از این مطلب : 406
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
شنبه 14 / 1

 لبخندتان،

  معجزه شیرینی ست که رؤیای بهشت را

                                                         در دل من زنده می کند

                                                                           .....همیشه بخندید دلبندانم......


:: بازدید از این مطلب : 371
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
شنبه 14 / 1

 

پیامبر اکرم (ص)

  هر کس  صبح  آیة الکرسی بخواند (حتی یک بار)، حقتعالی 2 فرشته مأمور او کند تا اعمال نیک او را در نامه ی  عملش بنویسند و کارهای بد او را محو کنند تا روز دیگر که آیة الکرسی میخواند 

  کسیکه از خانه خارج می شود اگر  آیة الکرسی بخواند، خداوند تبارک و تعالی   70.000 فرشته را مأمور می کند تا هنگامی که به خانه برمیگردد ، برای وی استغفار کنند. 

  هر کس آیة الکرسی را هنگام  وضو  بخواند خداوند ثواب 40 سال عبادت به او عطاء فرموده و 40 حورالعین را تزویج او می گرداند !!!

  هر کس  آیة الکرسی را هنگام   سجده  بخواند،  هرگز هرگز  وارد جهنم نخواهد شد !!

  هر کس آیة الکرسی را بعد از هر  نماز (واجب و مستحبی)  بخواند :          خداوند خودش عهده دار گرفتن جان او می شود، روزی 70 بار بر وی نظر افکنده و 70 حاجت  خواسته و نخواسته وی را اجابت میکند !

  همانند کسی است که همراه پیامبران و در رکاب آنها جهاد کرده و به شهادت رسیده باشد !!

  درهای هفت آسمان گشوده گردند و به هم متصل نشوند تا آنکه خداوند متعال بر وی نظر کرده و همه ی گناهان وی را بیامرزد !!!

هیچ چیز نمی تواند از ورودش به بهشت جاودان خدا جلوگیری کند ! و فرد از دنیا نرود تا زمانی که جایگاه خود را در بهشت ببیند !!!!!

نوشته می شود که نمازش مورد قبول قرار گرفت .

هرکس آیة الکرسی خوانده و ثواب آنرا به قبرستان مسلمانان هدیه کند ، حق تعالی 40 نور در قبر هر مرده داخل سازد و قبور ایشان را  نورانی سازد ( حتی اگر قبرستان از مشرق تا مغرب گسترده باشد ) و برای خواننده ی آن ثواب 60.000 پیامبر را کرامت نماید و به عدد هر حرفی از آیه ، فرشته ای می آفریند که برایش تا قیامت تسبیح کند !!!!!

هرکس آیة الکرسی را موقع خواب بخواند ، خداوند 50.000 ملک را مامور میکند که تا صبح از  او  و  همسایگان او  و  همسایگان همسایگان او  محافظت و مراقبت کنند !

امام صادق(ع)

  هر کس یک بارآیة الکرسی را بخواند خداوند 1000 ناراحتی دنیوی و 1000 سختی اُخروی را از او دور خواهد ساخت که کمترین ناراحتی در دنیا { فقر} و کمترین سختی آخرت { فشار قبر} است .

  این آیه را بر ظرفی پر از آب خوانده و بنوشید تا شفا گیرید ان شاء الله  که  در آن 50 کلمه است و در هر کلمه 50 برکت  و موجب :
رونق کسب – محافظت از شر جن و انس – کفاره گناهان – زیادی مال و ثروت – سدی مقابل شیطان – رفع کسالت و انواع بیماری ها –
 برکت طعام – تسبیح فرشتگان – تقویت حافظه – توفیق در کارها – شفای مریضان – مغفرت و عفو خداوند – بالارفتن درجات  -ایمنی در سفر-
 محافظت از دین و دنیا و مال – رهایی از فشار قبر – و در نهایت خشنودی و رضایت حق تعالی - 

پس برماست به تلاوت این آیه بسیار کوتاه ولی بسیار مقرب در
صبحگاهان ، هنگام وضو گرفتن ، قنوت و سجده نماز ، پس از نماز ، هنگام خارج شدن از منزل ، بالای سر قبور ، هنگام خواب و .....

و همچنین جهت تعجیل و سلامتی آقا امام زمان


:: بازدید از این مطلب : 524
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
پنج شنبه 12 / 1

یا قابض

 

من آموخته ام که برای زخم پهلویم برابر هیچ کیکاووسی، گردن کج نکنم و زخم در پهلو و تیر درگردن، خوشتر تا طلب نوشدارو از ناکسان وکسان. زیرا درد است که مرد میزاید و زخم است که انسان می آفریند.

 

پدرم میگوید: قدر هر آدمی به عمق زخمهای اوست.

 

پس زخمهایت را گرامی دار. زخمهای کوچک را نوشدارویی اندک بس است تو اما در پی زخمی بزرگ باش که نوش دارویی شگفت بخواهد.

 

و هیچ نوشدارویی شگفت تر از عشق نیست. و نوشداروی عشق تنها در دستان اوست

 

او که نامش خداوند است.

 

پدرم گفته بود که عشق شریف است و شگفت است و معجزه گر. اما نگفته بود او که نوشدارو دارد، دستهایش این همه از نمک عشق پر است و نگفته بود که عشق چقدر نمکین است و نگفته بود که او هر که را دوست تر دارد بر زخمش از نمک عشق بیشتر میپاشد!

 

زخمی بر پهلویم است و خون میچکد و خدا نمک می پاشد. من پیچ میخورم و تاب میخورم و دیگران گمانشان که میرقصم!

 

من این پیچ و تاب را و این رقص خونین را دوست دارم، زیرا به یادم میآورم که سنگ نیستم، چوب نیستم خشت و خاک نیستم که انسانم...

 

پدرم گفته است از جانت دست بردار، از زخمت اما نه، زیرا اگر زخمی نباشد، دردی نیست و اگر دردی نباشد در پی نوشدارو نخواهی بود و اگر در پی نوشدارو نباشی عاشق نخواهی شد و

عاشق اگر نباشی خدایی نخواهی داشت ...

 



 

خدایا !

 

 

بگذار هر کجا تنفر است، بذر عشق بکارم

 

 

هر کجا آزادگی هست، ببخشایم

 

 

و هر کجا غم هست، شادی نثار کنم

 

 

الهی !

 

 

توفیقم ده که بیش از طلب همدلی، همدلی کنم

 

 

بیش از آنکه دوستم بدارند، دوست بدارم.

 

 

زیرا در عطا کردن است که ستوده می شویم

و در بخشیدن است که بخشیده می شویم

 


:: بازدید از این مطلب : 556
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
پنج شنبه 12 / 1

شهید سید نعمت الله سپهرتاج

فرزند سید ابراهیم

تولد 1347

شهادت 1364

ارامگاه :بهشت شهدای میمند فارس


:: بازدید از این مطلب : 1348
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
پنج شنبه 12 / 1

چشمه گیوه ترکنون


:: بازدید از این مطلب : 411
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
پنج شنبه 12 / 1

 

 


 
 

:: بازدید از این مطلب : 520
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
چهار شنبه 11 / 1

 

عبداللّه فرزند سلمان فارسى از قول پدرش حكايت نمايد:
پس از گذشت ده روز از رحلت رسول خدا صلّلى اللّه عليه و آله ، از منزل خارج شدم و در مسير راه ، اميرالمؤ منين علىّ بن ابى طالب عليه السلام مرا ديد وفرمود:
اى سلمان ! تو بر ما جفا و بى انصافى كردى .
عرض كردم : يا اميرالمؤ منين ! كسى مثل من ، بر شما جفا نخواهد كرد، ناراحتى و اندوه من براى رحلت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله مانع شد كه بتوانم به ملاقات و زيارت شما موفّق شوم .
امام عليه السلام فرمود: اى سلمان ! همين امروز بيا به منزل حضرت فاطمه سلام اللّه عليها؛ چون او علاقه دارد تو را ببيند و مى خواهد كه تحفه و هديّه اى را از بهشت تقديم تو نمايد.
گفتم : آيا بعد از وفات رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله ، فاطمه زهراء سلام اللّه عليها براى من تحفه بهشتى در نظر گرفته است ؟!
حضرت فرمود: بلى ، ديروز فراهم شده است .
پس من با سرعت روانه منزل آن بانوى جهان بشريّت گشتم ، هنگامى كه وارد منزل ايشان شدم حضرت را مشاهده كردم كه در گوشه اى نشسته و چادر كوتاهى بر سر خود افكنده است .
وقتى نگاه حضرت بر من افتاد، اظهار داشت : اى سلمان ! پس از وفات پدرم بر من جفا نمودى !
گفتم : اى حبيبه خدا! فردى چون من چگونه مى تواند بر شخصيّتى مثل شما جفا كند؟!
حضرت زهراء سلام اللّه عليها پس از آن فرمود: آرام باش ، بنشين و در آنچه برايت مى گويم دقّت كن و بينديش .
روز گذشته در حالى كه درب منزل بسته بود، من در همين جا نشسته بودم و در غم و اندوه فرو رفته بودم .
ناگهان متوجّه شدم كه درب منزل باز شد و سه حوريّه بهشتى كه تاكنون فردى به زيبائى شكل آن ها نديده بودم با اندامى نمونه و بوى عطر دل انگيز عجيبى ، با لباس هاى عالى وارد شدند و من با ورود آن ها از جاى خود برخاستم ؛ و پس از خوش آمد گوئى به آنان ، اظهار داشتم : آيا شما از اهالى شهر مكّه يا مدينه هستيد؟
گفتند: ما اهل مكّه و مدينه و بلكه از اهل زمين نيستيم ، ما حورالعين مى باشيم و از دارالسّلام بهشت به عنوان ديدار با تو به اينجا آمده ايم .
پس من به يكى از ايشان كه فكر مى كردم از آن دو نفر ديگر بزرگ تر است گفتم : نام تو چيست ؟
در جواب پاسخ داد: من مقدوده هستم ؛ و چون علّت نامش را پرسيدم ، گفت : خداوند مرا براى مقداد، اءسود كندى آفريده است .
سپس به دوّمى گفتم : نام تو چيست ؟
گفت : ذرّه ؛ وقتى علّت آن را سؤ ال كردم ، جواب داد: من براى ابوذر غفارى آفريده شده ام .
و هنگامى كه نام نفر سوّم را جويا شدم ، گفت : سلمى هستم ، و چون از علّت آن پرسيدم ، اظهار داشت : من از براى سلمان فارسى مهيّا گشته ام .
و پس از آن مقدارى خرماى رطب كه بسيار خوش رنگ و لذيذ و خوش بو بود به من هديه دادند.
سپس حضرت زهراء سلام اللّه عليها فرمود: اى سلمان ! اين خرما را بگير و روزه خود را با آن افطار نما، و هسته آن را برايم بياور. سلمان گفت : من رطب را از آن حضرت گرفتم و از خدمت ايشان خارج شدم و چون به هركس مرور كردم ، اظهار داشت : آيا با خود مِشك عطر همراه دارى ؟ و من مى گفتم : بلى .
و چون رطب را در دهان نهادم و روزه خود را با آن افطار نمودم هسته اى در آن نيافتم ، فرداى آن روز بر حضرت زهراء سلام اللّه عليها وارد شدم و عرض كردم : رطب بدون هسته بود!
فرمود: آرى ، درخت آن را خداوند در دارالسّلام بهشت ، كشت نموده است با كلام و دعائى كه پدرم رسول خدا آن را به من آموخته است تا هر صبح و شام بخوانم .
اظهار داشتم : اى سرورم ! آيا آن را به من تعليم مى نمائى ؟
حضرت فرمود: هرگاه خواستى تب و ناراحتى تو برطرف گردد، اين دعا را بخوان :
نُّورَ مِنَ النُّورِ، اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذى خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ، وَ اءنْزَلَ النُّورَ عَلىَ الطُّورِ، فى كِتابٍ مَسْطُورٍ، فى رِقٍّ مَنْشُورٍ، بِقَدَرٍ مَقْدُورٍ، عَلى نَبىٍّ مَحْبُورٍ، اَلْحَمْدُلِلّهِ الّذى هُوَ بِالْعِزِّ مَذْكُورٌ، وَ بِالْفَخْرِ مَشْهُورٌ، وَ عَلىَ السَّراءِ وَ الضَّراءِ مَشْكُورٌ، وَ صَلَّى اللّهُ عَلى سَيِّدنا مُحَمّدٍ وَ آلِهِ الطّاهِرينَ.))
سلمان فارسى گويد: من اين دعا را به بيش از هزار نفر از اهالى مدينه و مكّه كه مبتلى به تب شديد بودند تعليم نمودم 
(1) و به بركت اين دعا و لطف خداوند، جملگى شفا يافتند.(2)


:: بازدید از این مطلب : 562
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
چهار شنبه 11 / 1


 

ولادت با سعادت آن بانوى نمونه و مجلّله . بنابر مشهور، روز جمعه ، بيستم ماه جمادى الثّانى سال پنجم بعثت ، سه سال پس از جريان معراج در شهر مكّه معظّمه واقع شد؛ و جهان ظلمانى را به نور مقدّس خود روشن نمود. 
و چون آن حضرت به دنيا آمد تنى چند از زنان بهشتى با ظرف هائى از آب كوثر در كنار بستر خديجه حضور يافته و نوزاد را غسل دادند. 
پس از آن ، نوزاد لب به سخن گشود و اظهار داشت : 
((اءشهد اءن لا إ له إ لاّ اللّه ، و اءنّ اءبى رسول اللّه سيّد الا نبياء، و اءنّ بَعْلى سيّد الا وصياء، و وُلدى سادة الا سباط)). 
و سپس نام يكايك آن زنان بهشتى را به زبان آورد؛ و بر هر يك سلام نمود. 
نام : فاطمه ، زهراء
(1)، صلوات اللّه و سلامه عليها. 
كنيه : اُمّ اءبيها، اُمّ الا ئمّة ، اُمّ الحسنين و ... . 
لقب : سيّدة نساء العالمين ، بضعة الرّسول ، بتول ، صدّيقة ، راضية ، مرضيّة ، مباركة ، طاهرة ، مطهّرة ، عذراء، زكيّة ، محدّثة ، صفيّة ، سيّدة ، عابدة ، مظلومة ، حكيمة ، حليمة ، تقيّة ، حبيبة ، كاظمة ، رؤ وفة و... . 
و هر يك از لقب ها، اشاره به بعضى از كمالات و صفات حسنه مخصوص آن بانوى مكرّمه خواهد بود. 
پدر : حضرت محمّد، پيامبر عظيم القدر اسلام صلّلى اللّه عليه و آله مى باشد. 
مادر : خديجه دختر خويلد، اوّلين زنى كه به وحدانيّت خداوند و نيز رسالت پيامبر اكرم صلّلى اللّه عليه و آله ايمان آورد و همراه آن حضرت نماز جماعت خواند؛ و تمام ثروت خود را كه يكى از ثروتمندان مهمّ بوده است براى ترويج دين اسلام در اختيار همسرش ، حضرت رسول قرار داد. 
خادمه آن حضرت : فضّه نام داشت كه خود داراى فضائل و مناقبى است ، از آن جمله اين كه حافظ تمام قرآن بود. 
نقش انگشتر حضرت : ((اءمِنَ الْمُتوسِّلُونَ)) بوده است . 
حضرت زهراء سلام اللّه عليها كوچكترين فرزند خانواده و تنها يادگار حضرت رسول صلّلى اللّه عليه و آله بود. 
آن بانوى بزرگوار، بسيار مورد تكريم و احترام خاصّ پدرش رسول گرامى اسلام قرار مى گرفت و حتّى بارها هنگام ورود جلوى پايش بلند مى شد و پيشانى او را مى بوسيد و مى فرمود: 
فاطمه از من است و من از اويم ، پدرش فدايش باد، هر كه فاطمه را خوشنود نمايد مرا خوشنود كرده ، و هر كه او را ناراحت نمايد مرا ناراحت كرده است و ... . 
در بسيارى از روايات آمده است : حضرت زهراء سلام اللّه عليها، در طول مدّت عمر پر بركت خود، هيچ گاه خون حيض و يا خون نفاس ‍ مشاهده ننمود؛ و بر خلاف ديگر زن ها هميشه پاك و پاكيزه بود و به همين جهت است كه آن حضرت را طاهره و مطهّره ناميده اند. 
در سنين هشت سالگى از شهر مكّه معظّمه به سوى شهر مدينه منوّره مهاجرت نمود. 
در مورد زمان ازدواج حضرت زهراء سلام اللّه عليها بين مورّخين و محدّثين اختلاف نظر است ؛ ولى مشهور آن است كه حضرت در سنين ده سالگى به ازدواج اميرالمؤ منين ، امام علىّ عليه السلام در آمد، كه در ماه مبارك رمضان نامزدى و خطبه نكاح واقع شد؛ و در ماه ذى الحجّة مراسم عروسى انجام گرفت . 
در مدّت عمر آن حضرت نيز بين تاريخ نويسان و راويان حديث اختلاف نظر است ، ولى مشهور عمر مبارك حضرت را بين 18 تا 25 سال گفته اند. 
همچنين در اين كه آن بانوى مكرّمه چند روز پس از شهادت پدر گراميش ، دار فانى را وداع گفت و به شهادت رسيد، در كتاب هاى تاريخ و حديث ، مابين چهل روز تا شش ماه آمده است ، ولى معروف بين 75 تا 95 روز گفته شده است . 
ليكن مشهور سيزدهم جمادى الاوّل و يا سوّم جمادى الثّانى ، سال دهم هجرى قمرى را گفته اند.
(2) 
علّت رحلت و شهادت آن مظلومه تاريخ : مصيبت ها و شكنجه هاى دردناكى بوده است كه پس از رحلت پيامبر اسلام صلّلى اللّه عليه و آله ، توسّط افراد معلوم الحال بر آن حضرت وارد ساختند كه تاريخ ، آنها را ثبت نموده است . 
به طورى كه حضرت پس از پدرش هيچ گاه خندان و شادمان ديده نشد، بلكه مرتّب گريان و ناراحت بود تا جائى كه يكى از چهار گريه كنندگان عالم به حساب آمده است . 
آن حضرت اوّلين فردى بود كه در اسلام ، برايش توسّط اءسماء بنت عُميس ، با تقاضاى خود حضرت تابوت ساخته شد، به جهت آن كه حتّى پس از وفاتش حجم بدن مقدّسش مورد ديد افراد قرار نگيرد. 
مراسم غسل و كفن و دفن ، همچنين نماز بر جنازه مطهّر آن حضرت توسّط همسرش ، امام علىّ عليه السلام و برخى ديگر از نزديكان خاصّ، شبانه انجام گرفت . 
و محلّ قبر آن حضرت تا هنگام ظهور امام زمان عجّل اللّه تعالى فرجه الشّريف از چشم همگان مخفى و پنهان بوده و خواهد بود. فرزندان : حضرت داراى سه فرزند پسر به نام هاى : امام حسن ، امام حسين ، محسن ؛ و دو دختر به نام هاى : حضرت زينب و امّ كلثوم عليهم السلام بوده است . 
نماز آن حضرت : دو ركعت است ، در ركعت اوّل پس از قرائت سوره حمد، صد مرتبه سوره قدر، و در ركعت دوّم صد مرتبه سوره توحيد خوانده مى شود. 
و پس از سلام نماز، تسبيحات آن حضرت ؛ و سپس صد مرتبه صلوات بر پيغمبر و اهل بيتش سلام اللّه عليهم فرستاده مى شود. 
و بعد از آن حوائج و خواسته هاى مشروعه خود را از درگاه خداوند متعال در خواست نمايد.
(3)


:: بازدید از این مطلب : 512
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
دو شنبه 9 / 1

 Picture_016.jpg


:: بازدید از این مطلب : 421
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
جمعه 5 / 1

 ﻯ ﻓﺮﺯﻧﺪ ، ﺍﮔﺮ ﺑﻬﺸﺖ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻯ ، ﺑﺪﺍﻥ ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻃﺎﻋﺖ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﺩ . ﭘﺲ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺪﺍﺭ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﺧﺪﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﺩ ، ﺗﺎ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻯ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻋﻄﺎ ﻧﻤﺎﻳﺪ . ﻭ ﺍﮔﺮ ﺩﻭﺯﺥ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﻯ ، ﺑﺪﺍﻥ ﻛﻪ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﺗﻮ ﻣﻌﺼﻴﺖ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﺩ . ﭘﺲ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﺪﺍﺭ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﺩ ، ﺗﺎ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺗﺮﺍ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﻯ ﻧﺠﺎﺕ ﺑﺨﺸﺪ . ﺍﻯ ﻓﺮﺯﻧﺪ : ﺗﻮﺑﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﺎﺀﺧﻴﺮ ﻣﻴﻨﺪﺍﺯ ﻛﻪ ﻣﺮﮒ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﻣﻰ ﺭﺳﺪ . ﻏﻨﺎﻳﺖ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻗﻠﺐ ﻧﮕﻬﺪﺍﺭ ، ﻭ ﻓﻘﺮﺕ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻯ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺑﺎﺯﮔﻮ ﻣﻜﻦ . ﺁﺗﺶ ﺁﺗﺶ ﺭﺍ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﻧﻜﻨﺪ ﻭ ﺷﺮﺷﺮ ﺭﺍ ، ﭘﺲ ﺁﺗﺶ ﺑﺪﻯ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻧﻴﻜﻰ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﺳﺎﺯ . ﺑﺎ ﺳﻪ ﻛﺲ ﻣﺪﺍﺭﺍ ﻛﻦ : ﻣﺮﻳﺾ ، ﺳﻠﻄﺎﻥ ، ﻫﻤﺴﺮ . ﻗﺎﻧﻊ ﺑﺎﺵ ﺗﺎ ﻏﻨﻰ ﺑﺎﺷﻰ ، ﻭ ﻣﺘﻘﻰ ﺑﺎﺵ ﺗﺎ ﻋﺰﻳﺰ ﺑﺎﺷﻰ . ﺍﺯ ﺯﻧﺎﻥ ﺑﺪ ، ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﭘﻨﺎﻩ ﺑﺒﺮ ، ﻭ ﺍﺯ ﺧﻮﺑﺎﻥ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﻧﻴﺰ ﺑﺮ ﺣﺬﺭ ﺑﺎﺵ . ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﻧﻤﻰ ﺩﺍﻧﻰ ﺑﻴﺎﻣﻮﺯ ، ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﻣﻰ ﺩﺍﻧﻰ ﺑﻴﺎﻣﻮﺯﺍﻥ . ﺑﻰ ﻧﻴﺎﺯﺗﺮﻳﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﻛﺴﻰ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺍﺭﺩ ﻗﻨﺎﻋﺖ ﻛﻨﺪ ، ﻭ ﻧﻴﺎﺯﻣﻨﺪﺗﺮﻳﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﻛﺴﻰ ﻛﻪ ﭼﺸﻤﺶ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺎﺷﺪ . ﺑﻜﻮﺵ ﺍﻣﺮﻭﺯﺕ ﺍﺯ ﺩﻳﺮﻭﺯﺕ ﺑﻬﺘﺮ ، ﻭ ﻓﺮﺩﺍﻳﺖ ﺍﺯ ﺍﻣﺮﻭﺯﺕ ﻧﻴﻜﻮﺗﺮ ﺑﺎﺷﺪ . ﺯﻳﺮﺍ ﻫﺮﻛﺲ ﻛﻪ ﺩﻭ ﺭﻭﺯﺵ ﻣﺴﺎﻭﻯ ﺑﺎﺷﺪ ﺯﻳﺎﻥ ﺩﻳﺪﻩ ، ﻭﻛﺴﻰ ﻛﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯﺵ ﺍﺯ ﺩﻳﺮﻭﺯﺵ ﺑﺪﺗﺮ ﺑﺎﺷﺪ ﻣﻠﻌﻮﻥ ﺍﺳﺖ . ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﭘﻨﺪ ﮔﻴﺮ ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺁﻧﻜﻪ ﺍﺯ ﺗﻮ ﭘﻨﺪ ﮔﻴﺮﻧﺪ


:: بازدید از این مطلب : 548
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
پنج شنبه 5 / 1

 

داستان شيطان چه مى كند؟

گويند در زمان دانيال نبى يك روز مردى پيش او آمد و گفت : اى دانيال امان از دست شيطان ، دانيال پرسيد: مگر شيطان چه كرده ؟ مرد گفت : هيچى ، از يك طرف شما انبياء و اولياء به ما درس دين و اخلاق مى دهيد و از طرف ديگر شيطان نمى گذارد رفتار ما درست باشد، كار خوب بكنيم و از بديها دورى نماييم . دانيال پرسيد: چطور نمى گذارد؟ آيا لشكر مى كشد و با شما جنگ مى كند و شما را مجبور مى كند كه كار بد كنيد. مرد گفت : نه ، اين طور كه نه ، ولى دايم ما را وسوسه مى كند، كارهاى بد را در نظر ما جلوه مى دهد. شب و روز، ما را فريب مى دهد و نمى گذارد ديندار و درست كردار باشيم .

دانيال گفت : بايد توضيح بدهى كه شيطان چه مى كند، ببينم ، آيا مثلا وقتى مى خواهى نماز بخوانى شيطان نمى گذارد نمازت را بخوانى ؟ آيا وقتى مى خواهى پولى را در راه خدا بدهى شيطان مانع مى شود و نمى گذارد؟ آيا وقتى مى خواهى به مسجد بروى شيطان طناب به گردنت مى اندازد و تو را به قمارخانه مى برد؟ آيا وقتى مى خواهى با مردم خوب حرف بزنى شيطان توى دهانت مى رود و از زبان تو با مردم حرف بد مى زند؟ آيا وقتى مى خواهى با مردم معامله بكنى شيطان مى آيد و زوركى از مردم پول زياد مى گيرد و در جيب تو مى ريزد؟ آيا اين كارها را مى كند؟
مرد گفت نه : اين كارها را نمى تواند بكند ولى نمى دانم چطور بگويم كه شيطان در همه كارى دخالت مى كند، يك جورى دخالت مى كند كه تا مى آييم سرمان را بچرخانيم ما را فريب مى دهد، من از دست شيطان عاجز شده ام ، همه گناههاى من به گردن شيطان است . دانيال گفت : تعجب مى كنم كه تو اينقدر از دست شيطان شكايت دارى ، پس چرا شيطان هيچ وقت نمى تواند مرا فريب بدهد، من هم مثل توام ، شايد تو بى انصافى مى كنى كه گناه خودت را به گردن شيطان مى گذارى .
مرد گفت : نه من خيلى دلم مى خواهد خوب باشم ولى شيطان با من دشمنى دارد و نمى گذارد خوب باشم . دانيال گفت : خيلى عجيب است ، كجا زندگى مى كنى ؟ مرد گفت : همين نزديكى ، توى آن محله ، و از دست شيطان مردم هم خيال مى كنند كه من آدم بدى هستم ، نمى دانم چه كار كنم ، دانيال پرسيد: اسم شما چيست ؟ مرد گفت : اسمم عم اوغلى است .
دانيال گفت عجب ، عجب پس اين عم اوغلى تويى .
مرد گفت : چه طور مگر شما درباره من چيزى مى دانيد؟ دانيال گفت : من تا امروز خبرى از تو نداشتم ، ولى اتفاقا ديروز شيطان آمد اينجا پيش من و از تو شكايت داشت و گفت : امان از دست اين عم اوغلى .
مرد گفت : شيطان از من شكايت داشت چه شكايتى ؟
دانيال گفت : شيطان مى گفت : من از دست اين عم اوغلى عاجز شده ام ، عم اوغلى خيلى مرا اذيت مى كند، عم اوغلى در حق من خيلى ظلم مى كند... آن وقت از من خواهش كرد كه تو را پيدا كنم و قدرى نصيحتت كنم كه دست از سر شيطان بردارى . مرد گفت : خوب شما نپرسيديد كه عم اوغلى چه كار كرده ؟ دانيال گفت : همين را پرسيدم كه عم اوغلى چه كار كرده ؟ شيطان جواب داد كه هيچى ، آخر من شيطانم و مورد لعنت خدا هستم . روز اول كه از خدا مهلت گرفتم در اين دنيا بمانم براى كارهايم قرار و مدارى گذاشتم ، قرار شده است كه تمام بدى ها در اختيار من باشد و تمام خوبيها در اختيار دينداران ، ولى اين عم اوغلى مرتب در كارهاى من دخالت مى كند، پايش را توى كفش من مى كند، و بعد دشنام و ناسزايش را به من مى دهد. مثلا مى تواند نماز بخواند ولى نمى خواند، مى تواند روزه بگيرد ولى نمى گيرد، پولش را مى تواند در كار خير خرج كند ولى نمى كند. صد تا كار زشت و بد هم هست كه مى تواند از آن پرهيز كند ولى پرهيز نمى كند و آن وقت گناه همه اينها را به گردن من مى اندازد. شراب مال من است عم اوغلى مى رود و مى خورد، دو رنگى و حيله بازى از هنرهاى مخصوص من است ولى عم اوغلى در كارهايش حقه بازى مى كند، مسجد خانه خداست و ميخانه و قمار خانه مال من است ولى او عوض اين كه به مسجد برود دايم جايش در خانه من است . بد زبانى و بد اخلاقى مال من است ولى عم اوغلى به اينها هم ناخنك مى زند. چه بگويم اى دانيال كه اين عم اوغلى مرتب بر سر من كلاه مى گذارد و آن وقت تا كار به جاى باريك مى كشد مى گويد بر شيطان لعنت . وقتى معامله مى كند و مردم را در خريد و فروش فريب مى دهد پولش را در جيبش مى ريزد ولى تهمتش را به من مى زند، آخر من كى دست او را گرفته ام و روزه اش را باطل كرده ام . آخر اى دانيال من چه هيزم ترى به اين عم اوغلى فروخته ام . من چه ظلمى به اين مرد كرده ام كه دست از سر من بر نمى دارد. خواهش مى كنم شما كه هميشه مرا نصيحت مى كنيد اين عم اوغلى را احضار كنيد و بگوييد دست از سر من بردارد و... شيطان اين چيزها را گفت و خيلى شكايت داشت و من هم در صدد بودم كه تو را پيدا كنم و بگوييم پايت را از كفش شيطان در بياورى . خوب ، وقتى تو در كارهاى شيطان دخالت مى كنى او هم حق دارد، در كارهاى تو دخالت كند و روزگارت را سياه كند. اما تو مى گويى كه شيطان هرگز به زور و جبر تو را از راه به در نبرده و فقط وسوسه كرده ، در اين صورت تو بايد به وسوسه او گوش ندهى و سعى كنى به گفتار و رفتار نيك پايبند باشى ، آن وقت تو هم مى شوى مثل دانيال ، و نه تو از شيطان گله دارى و نه او از تو شكايت دارد. وقتى تو خودت بد مى كنى و بر شيطان لعنت مى كنى شيطان هم حق دارد كه از تو شكايت كند. تو بايد آن قدر خوب باشى كه شيطان نتواند تو را لعنت كند. عم اوغلى با شنيدن اين حرفها خيلى شرمنده شد و جواب داد: حق با شماست ، تقصير از خودم بود كه دست به كارهاى شيطان مى زدم ، بايد خودم خوب باشم و گرنه شيطان گناه مرا به گردن نمى گيرد، اى لعنت بر شيطان

:: برچسب‌ها: نه : اين كارها را نمى تواند بكند ولى نمى دانم چطور بگويم كه شيطان در همه كارى دخالت مى كند، يك جورى دخالت مى كند كه تا مى آييم سرمان را بچرخانيم ما را فريب مى دهد، من از دست شيطان عاجز شده ام ، همه گناههاى من به گردن شيطان است , دانيال گفت : تعجب مى كنم كه تو اينقدر از دست شيطان شكايت دارى ، پس چرا شيطان هيچ وقت نمى تواند مرا فريب بدهد، من هم مثل توام ، شايد تو بى انصافى مى كنى كه گناه خودت را به گردن شيطان مى گذارى , مرد گفت : نه من خيلى دلم مى خواهد خوب باشم ولى شيطان با من دشمنى دارد و نمى گذارد خوب باشم , دانيال گفت : خيلى عجيب است ، كجا زندگى مى كنى ؟ مرد گفت : همين نزديكى ، توى آن محله ، و از دست شيطان مردم هم خيال مى كنند كه من آدم بدى هستم ، نمى دانم چه كار كنم ، دانيال پرسيد: اسم شما چيست ؟ مرد گفت : اسمم عم اوغلى است , دانيال گفت عجب ، عجب پس اين عم اوغلى تويى , مرد گفت : چه طور مگر شما درباره من چيزى مى دانيد؟ دانيال گفت : من تا امروز خبرى از تو نداشتم ، ولى اتفاقا ديروز شيطان آمد اينجا پيش من و از تو شكايت داشت و گفت : امان از دست اين عم اوغلى , مرد گفت : شيطان از من شكايت داشت چه شكايتى ؟ دانيال گفت : شيطان مى گفت : من از دست اين عم اوغلى عاجز شده ام ، عم اوغلى خيلى مرا اذيت مى كند، عم اوغلى در حق من خيلى ظلم مى كند , , , آن وقت از من خواهش كرد كه تو را پيدا كنم و قدرى نصيحتت كنم كه دست از سر شيطان بردارى , مرد گفت : خوب شما نپرسيديد كه عم اوغلى چه كار كرده ؟ دانيال گفت : همين را پرسيدم كه عم اوغلى چه كار كرده ؟ شيطان جواب داد كه هيچى ، آخر من شيطانم و مورد لعنت خدا هستم , روز اول كه از خدا مهلت گرفتم در اين دنيا بمانم براى كارهايم قرار و مدارى گذاشتم ، قرار شده است كه تمام بدى ها در اختيار من باشد و تمام خوبيها در اختيار دينداران ، ولى اين عم اوغلى مرتب در كارهاى من دخالت مى كند، پايش را توى كفش من مى كند، و بعد دشنام و ناسزايش را به من مى دهد , مثلا مى تواند نماز بخواند ولى نمى خواند، مى تواند روزه بگيرد ولى نمى گيرد، پولش را مى تواند در كار خير خرج كند ولى نمى كند , صد تا كار زشت و بد هم هست كه مى تواند از آن پرهيز كند ولى پرهيز نمى كند و آن وقت گناه همه اينها را به گردن من مى اندازد , شراب مال من است عم اوغلى مى رود و مى خورد، دو رنگى و حيله بازى از هنرهاى مخصوص من است ولى عم اوغلى در كارهايش حقه بازى مى كند، مسجد خانه خداست و ميخانه و قمار خانه مال من است ولى او عوض اين كه به مسجد برود دايم جايش در خانه من است , بد زبانى و بد اخلاقى مال من است ولى عم اوغلى به اينها هم ناخنك مى زند , چه بگويم اى دانيال كه اين عم اوغلى مرتب بر سر من كلاه مى گذارد و آن وقت تا كار به جاى باريك مى كشد مى گويد بر شيطان لعنت , وقتى معامله مى كند و مردم را در خريد و فروش فريب مى دهد پولش را در جيبش مى ريزد ولى تهمتش را به من مى زند، آخر من كى دست او را گرفته ام و روزه اش را باطل كرده ام , آخر اى دانيال من چه هيزم ترى به اين عم اوغلى فروخته ام , من چه ظلمى به اين مرد كرده ام كه دست از سر من بر نمى دارد , خواهش مى كنم شما كه هميشه مرا نصيحت مى كنيد اين عم اوغلى را احضار كنيد و بگوييد دست از سر من بردارد و , , , شيطان اين چيزها را گفت و خيلى شكايت داشت و من هم در صدد بودم كه تو را پيدا كنم و بگوييم پايت را از كفش شيطان در بياورى , خوب ، وقتى تو در كارهاى شيطان دخالت مى كنى او هم حق دارد، در كارهاى تو دخالت كند و روزگارت را سياه كند , اما تو مى گويى كه شيطان هرگز به زور و جبر تو را از راه به در نبرده و فقط وسوسه كرده ، در اين صورت تو بايد به وسوسه او گوش ندهى و سعى كنى به گفتار و رفتار نيك پايبند باشى ، آن وقت تو هم مى شوى مثل دانيال ، و نه تو از شيطان گله دارى و نه او از تو شكايت دارد , وقتى تو خودت بد مى كنى و بر شيطان لعنت مى كنى شيطان هم حق دارد كه از تو شكايت كند , تو بايد آن قدر خوب باشى كه شيطان نتواند تو را لعنت كند , عم اوغلى با شنيدن اين حرفها خيلى شرمنده شد و جواب داد: حق با شماست ، تقصير از خودم بود كه دست به كارهاى شيطان مى زدم ، بايد خودم خوب باشم و گرنه شيطان گناه مرا به گردن نمى گيرد، اى لعنت بر شيطان ,
:: بازدید از این مطلب : 492
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
سه شنبه 3 / 1

 

 

سخنان رهبر انقلاب در حرم امام رضا علیه السلام

 


حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در پیام نوروزی خطاب به ملت ایران، سال 1393 را سال «اقتصاد و فرهنگ با عزم ملّی و مدیریّت جهادی» نامگذاری کردند.
 

 


آیت الله خامنه ای

بنا بر سنت هر سال رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیام نوروزی خود  با نام گذاری جهت گیری سالانه کشور را تعیین می کنند و با نامیدن سال جدید راهبردهای پیش روی مسوولان و مردم را مشخص می نمایند. در پیام امسال نوروزی مقام معظم رهبری  در ترسیم افق سال نو، دو مسئله ی اقتصاد و فرهنگ را مهم تر از مسائل دیگر بر شمردند و فرمودند : در نگاه به سال 93 آنچه به نظر این حقیر مهم‌تر از همه است، دو مسئله است: یک مسئله همین مسئله‌ی اقتصاد و دیگری مسئله‌ی فرهنگ است.

در همین راستا رهبر معظم انقلاب اسلامی در سخنرانی خود در حرم مطهر امام رضا علیه السلام با برشمردن مهمترین عوامل قدرت ملی فرمودند: رهبر انقلاب: ”«قوی شدن ملت فقط به تسلیحات جنگی نیست. سه عنصر اقتصاد، فرهنگ و علم اگر در یک کشور باشند آن کشور قوی می شود.

به نظر می رسد درسالهای اخیر سرعت پیشرفت علمی کشور ما تا حد زیادی مطلوب بوده است.دسترسی دانشمندان ما به فناوری های هسته ای، زیستی و هم چنین فضایی  و هم چنین سرعت یافتن تولید علم و رشد انتشار مقالات بین المللی ایرانیان در عرصه جهانی نشان می دهد در حوزه علم و فناوری در مسیر پیشرفت مد نظر هستیم.  اما از نگاه رهبر معظم انقلاب ما هنوز در دو حوزه دیگر قدرت ملی یعنی فرهنگ و اقتصاد دچار برخی عقب ماندگی هستیم.  

از نگاه رهبر معظم انقلاب فرهنگ امری تزیینی و عادی نیست. ایشان در سخنرانی امسال خود در حرم مطهر امام رضا علیه السلام ضمن بر شمردن اهمیت فرهنگ فرمودند: "عزیزان من فرهنگ از اقتصاد هم مهمتر است ... فرهنگ به معنای هوایی است که تنفس می کنید. اگر این هوا تمیز باشد یک اثر و اگر کثیف باشد اثر دیگری دارد"

 با توجه به اهمیت این دو مقوله  حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به فرهنگ و نیز لزوم حضور مردم در همه عرصه های اقتصادی و فرهنگی  تاکید کردند: برای تحقق شعار سال 93 یعنی «اقتصاد و فرهنگ، با عزم ملی و مدیریت جهادی» تلاش مشترک مسئولان و آحاد مردم ضروری است.

حال مهم ترین سوالی که به ذهن می رسد این است که رهبر حکیم انقلاب اسلامی با توجه به چه اولویتهایی این نامگذاری را که مبنای جهت گیری کلان کشور در سال 1392 است را درنظر گرفته اند؟

حماسه اقتصادی و مطالبه ای که هم چنان باقی مانده است

یکی از شعارهای سال 1392 تحقق حماسه اقتصادی بود. همه ما به خوبی می دانیم که به علت مشکلات ساختاری، ضعفهای مدیریتی و تحریم های ظالمانه ای که به کشور ما تحمیل شده است، برخی مشکلات جدی در اقتصاد ما تشدید شده است. تورم لجام گسیخته بالای 40 درصد، رضد اقتصادی منفی و بیکاری مهمترین نقاط ضعف اقتصاد ملی هستند که برای رفع آن نیاز به اقدامی ضروری،گسترده و اساسی است. با توجه به این واقعیات، رهبر انقلاب مسئله اقتصاد را برای مردم و کشور مسئله ای مهم خواندند و با اشاره به برخی تلاشهای قابل تقدیر در زمینه ی حماسه ی اقتصادی افزودند: البته در سال گذشته حماسه اقتصادی به شکل مورد انتظار محقق نشد که لازم است این حماسه در سال جدید به وجود آید.

نکته مهم و قابل توجه در پیام نوروزی معظم له، تاکید مجدد ایشان به مساله اقتصاد مقاومتی بود.  ایشان «سیاستهای اقتصاد مقاومتی» را زیر ساخت فکری و نظری تحقق حماسه اقتصادی خواندند و تأکید کردند: در پرتو این سیاستها اکنون زمینه ی لازم برای تلاش مضاعف فراهم است.

حوزه فرهنگ از نگرانی رهبری تا رفع مظلومیت از آن

از چند سال گذشته رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره مقوله فرهنگ و سیاستگذاری و جهت گیری ها در آن بسیار حساس و پیگیر بوده اند.  در یکی از دیدارهای رهبر معظم انقلاب اسلامی با دولت گذشته ، رهبر انقلاب خواستار رفع مظلومیت از حوزه فرهنگ و هنر شده بودند و فرمودند: "از بخش فرهنگ، رفع مظلومیت کنید. بخش فرهنگ انصافاً بخش مظلومى است. واقعاً مسأله فرهنگ را دست‏کم نگیرید". این دغدغه های رهبری هم چنان وجود دارد و ایشان به مقوله فرهنگ به عنوان یک حوزه دارای اولویت جدی می نگرند. رهبر معظم انقلاب اسلامی بار دیگر نگرانیهای خود را درباره حوزه فرهنگ در دیدار اخیر خود با اعضای مجلس خبرگان رهبری اعلام داشته اند. از نگاه رهبر معظم انقلاب فرهنگ امری تزیینی و عادی نیست. ایشان در سخنرانی امسال خود در حرم مطهر امام رضا علیه السلام ضمن بر شمردن اهمیت فرهنگ فرمودند: "عزیزان من فرهنگ از اقتصاد هم مهمتر است ... فرهنگ به معنای هوایی است که تنفس میکنید. اگر این هوا تمیز باشد یک اثر و اگر کثیف باشد اثر دیگری دارد"

با توجه به این نکته باید نوجه کرد جهت گیری دولت و سایر نهادهای عمومی حمایت از حوزه فرهنگ باشد و صرفا با تمرکز با مقوله اقتصاد ، بودجه و اهتمام به فعالیتهای اقتصادی صرف معطوف نگردد.


:: بازدید از این مطلب : 526
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
دو شنبه 2 / 1

 

 

با سلام !

ايام نوروز با ايام فاطميه مقارن است!

بي ظهور مولا مارا عيد نخواهد بود چه رسد به اين كه دل مولا در سوگ مادرغمين است

به همين مناسبت اين گونه دعاگويتان هستم


 

 

آرزویم این است دراین سال جدید!
 
رخت ولباست تقوا !
 
روفت وروب دل پاکت ، مقبول!
 
سکه ی عیدی مولا برسر سفره ی تو!
 
هفت سین دل تو :
 
١) سفر عشق
 
٢)سلامی ز خدا !
 
٣)سبدی از گل نرگس ! گل یاس !مادر خسته ي گلهاي بهار!!
 
٤)سبزه ی سبز دعا ، گره برپنجره مهر وامید مولا!
 
٥)سری از عشق خدا سودایی!
 
٦)سینه ای سرخ ، چو یاقوت ، ز داغ غم دوست! مهدي آن يكه سوار!!
 
٧)سنبل وسوسن وسوری که همه نذر ضریح دل دلدار شود!
 
 
 
تُنگِ ماهی دلت تنگ مباد!
 
سبزه ات سبز !
 
دلت آبادان!
 
شمع شمعدانی قلبت تابان!
 
" العجل " ورد زبانت باشد!
 
تابیاید مولا!
 
تابهاران به بهاران برسد!
 
عید در عید شود!
 
عشق به سامان برسد !
 
خُنَكاي نفس ِعشق ، به یاران برسد !    
   
ان شاالله


:: بازدید از این مطلب : 445
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
یک شنبه 1 / 1

 

هیچکس را تمسخر مکن

 

نه به راست و نه به دروغ قسم مخور

خود برای خود، زن انتخاب کن

به شرر و دشمنی کسی راضی مشو

تا حدی که می توانی، از مال خود داد و دهش نما

کسی را فریب مده تا دردمندنشوی

از هرکس و هرچیز مطمئن مباش

فرمان خوب ده تا بهره خوب یابی

بیگناه باش تا بیم نداشته باشی

سپاس دار باش تا لایق نیکی باشی

با مردم یگانه باش تا محرم و مشهور شوی

راستگو باش تا استقامت داشته باشی

متواضع باش تا دوست بسیار داشته باشی

دوست بسیار داشته باش تا معروف باشی

معروف باش تا زندگانی به نیکی گذرانی

دوستدار دین باش تا پاک و راست گردی

مطابق وجدان خود رفتار کن که بهشتی شوی

سخی و جوانمرد باش تا آسمانی باشی

روح خود را به خشم و کین آلوده مساز

هرگز ترشرو و بدخو مباش

در انجمن نزد مرد نادان منشین که تو را نادان ندانند

اگر خواهی از کسی دشنام نشنوی کسی را دشنام مده

دورو و سخن چین مباشانجمن نزدیک دروغگو منشین

چالاک باش تا هوشیار باشی

سحر خیز باش تا کار خود را به نیکی به انجام رسانی

اگرچه افسون مار خوب بدانی ولی دست به مار مزن تا تو را نگزد و نمیری

با هیچکس و هیچ آیینی پیمان شکنی مکن که به تو آسیب نرسد

مغرور و خودپسند مباش، زیرا انسان چون مشک پرباد است و اگر باد آن خالی شود چیزی باقی نمی ماند

 

:: بازدید از این مطلب : 414
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
یک شنبه 1 / 1

 فارتق دیار پدر ی

سرتلپ وبردکر نام دشتهایی درمیان كوه‌های زاگرس  است كه در یك خط سلسله‌وار دوش به دوش هم دیشموک وکهگلویه  را پاسبانی می‌كند. كمتر كسی است كه یك بار پا به دیشموک گذاشته باشد و نام و اقتدار آن را نشنیده و ندیده باشد. ممبل  چون سپری نیم‌دایره حرم امامزاده میرسالار(ع)را در خود جای داده است.

وصف فارتق وبردکر  مشكل است. هیچ كسی نمی‌تواند انگونه كه باید انها  را توصیف كند. اما باید ازفارتک وسرتلپ  گفت واز بردکر نوشت. از ممبل  شنید این نگهبان قبیله ما ستودنی است.

اما ای سجده گاه جدبزرگوار وشهیدم! نمی‌دانم از كجایت شروع كنم همه وجودت سرآغاز است. سر آغاز دیدن، سر آغاز شنیدن، سر آغاز رفتن و غرق شدن در چشمه سارانت. كدام صبح است كه در فارتک سر از خواب برداری و عظمت فاطمی تورا نبینی؟ حرم منورت  بلندای آسمان را در نظرم جلوه گرمی‌كند. قلبت پناه‌گاهی  برای همه ماهاست. برای دلخستگانی  كه به طرف تو می‌ایند برای كشاورزان، برای مردان، برای زنان و كودكانی كه به زیارتت  می‌آیند. برای همه كسانی كه یك‌بار زیارت ترا تجربه كرده‌اند وبه محضرت  شرفیاب شدند.

واما ای دیار اجدادیم ای سرحد وجودم ،عرصه وجودت را زَر پاره‌هایی پوشانده است كه مردم منطقه همه ساله تكه تكه جمعش می‌كنند. اینكه از تو می گیرند و میبرند این كه هر تابستان از رویت می‌چینند «جاشیر » یا علف نیست، اینها زَر پاره‌های وجود توست كه هر تایش از زر و زیور متبرك‌تر است. اینكه از چشمه‌های تو می‌نوشند، آب خالی نیست این آب حیات است.

 

اما فارتک ،كجا رفتند آن مردانی كه در پهن‌دشت بی‌خداوندی  تو خدایی می‌كردند؟ كجا رفتند آن مردانی كه در زیر درختانت در زلال گرمای تابستان كنار چشمه‌سارانت هر دسته‌ای چون قبیله‌ای هنگام ظهر كنار ‌هم مینشتند. كجا شدند آن كوره‌های اتش كه  نه تنها «کترهای » سیاه و سوخته خستگان صلاه ظهر را گرم می‌‌کرد، بلكه همان كوره‌ها هنوز هم قلب ما را با این همه فاصله گرم  و جوشان نگه داشته است. در كجا آن پیاله لب شكسته و آبله گرفته پیدا می‌شود كه با حجمی پر از دوغ و ماست و سیری تلخ آنهمه مردم را سیر كند و طعمش بعد از اینهمه سال هنوز در زیر  زبان مردم باقی مانده باشد؟ طعم طعامت، رنگ عقیق چایت، بوی خوش شالیهای بی مثالت، از همه مهمتر جنس برنجی (بُرنزی) استكانهایت كه صد بار به سنگ‌ها خورده بود و نشكسته بود، در كجا یافت می‌شود. تا ما امروز دنبال آنها بگردیم و حتی یكبار دیگر انرا تجربه كنیم؟

 

كجا رفتند آن 122مرددلیرت  ؟ كجا شدند آنهایی كه هر صلاه ظهر، بی‌ریا و تكبر بی‌دردِ طبقاتی و قبیلگی دور هم جمع می‌شدند و اول سر و صورتی آب می‌زدند و بعد با نوك داس خسته خود، خاشاك زمین را كنار می‌زدند‌ و می‌نشستند و چنان «آخیش» از سر راحتی می‌گفتند كه كه هیچ شاهی لذت آن لحظه را تجربه نكرده است.

می‌دانم بردکر وسرتلپ اسودگاه قبیله ام تنهایت گذاشتند، غریبت گذاشتند. به تو پشت كردند. حالت را نمی‌پرسند. حالا دیگر چویل واویشن وقارچ وبسهرت کهنه  است. حالا دیگر چایت جوشیده و استكان‌هایت قدیمی شده‌اند. حالا دیگر آن تار تار علف‌هایت را از گوشه‌گوشه مزارع با احتیاط و وسواس جمع می‌كنند چون دردی از آنها را دوا نمی‌كند.

حالا دیگر هیچ دماغی بوی تند علف تازه درو شده در اوّل تابستان ترا احساس نمی‌كند.

بردکر ای همراز دعاهای پدری ام ، چگونه بگویم این بوی تند علف تازه‌دور شده‌ات چه بود؟ حالا دیگر هیچ كودكی بر خَر خسته‌اش پُشت‌پُشتی سوار نمی‌شود و شعر نمی‌خواند. حالا دیگر هیچ مادری برای فرزند خود نان و سرشیر كنار نمی‌گذارد. بردکر وسرتلپ ،حالا دیگر همه گوسفندان بو می‌دهند. و همه خرهای نازینن باربَر تو از آدم رَم می‌كنند. حال دیگر همه راه‌های تو خسته‌كننده و پُر از سنگ شده است.

ای وطنم ! بر سرت چه آمده است؟

كدام دست ترا از قله افتخار انداخت؟ كدام دست ترا از قبیله ما گرفت؟ ای افتخار اجدادیم و ای پناه قبیله‌ام و ای نگهبان طایفه‌ام چه كسی ترا از ما گرفت؟ و چه كسی مارا از تو دور كرد؟

 ای نگهبان قبیله‌ام چه بر سرشان آمده است؟ بگو شكوه كدام «رشت» یا بَهمن آن شكارچیان را در زیر خروارها برف پنهان كرد؟ دل افروز این همسایه ی قدیمی ام  بگو چه شده است كه محیط بانان خسته  به جای تفریح و تماشای اردیبهشت تو بر روی خروارها برف نشسته و مشت مشت نفرین نثارت می‌كنند؟

دل افروز چه شدند آن نخچیرانی را كه روی صخره‌هایت رقص بهاری سرمیدادند و سرشار از انرژی شكاریان را دنبال خود می‌كشاندند؟ چه شد كجا رفت همان «نچیرانی» كه عشق شكارچیان بود و شكارچیانی كه عشقشان نِچیر بود؟ آیا فراموششان كردی؟ آیا انهمه بهار و بابونه از كنارت گذشت و تو یادت نمی‌آید و خمی به ابرو نمی‌آوری؟

 ای حرمت قبیله من! بگو آن كبك‌هایی كه چون كبوتر حَرَم دورت را می‌گرفتند و از این دَره به آن دَره پرواز می‌كردند و دره‌هایت را پر از آواز جُفت‌خواهی می‌كردند چه شدند؟ دست كدام بی‌دست و پا، انبوه آنها را از تو دریغ كرد و دره‌هایت را از صدای موسیقی آنها خالی ساخت؟ سالها چشم در چشم ما بر بلندای كوه‌ها ایستاده‌ای چه دیدی چه شنیدی چه كردی چه فكر میكنی؟ بگو بگو بگو!

 بگو آیا دوباره شكوه و رونق بازارت برمی‌گردد؟ آیا دوباره این مردم با ایل و تبارمان به طرفت خواهند آمد؟ كدام ایل و تبار؟ آنها كه هركدامشان عزیزی را در جلوی چشم‌های تو تقدیم تو كرده‌اند؟

چه می‌گویی آیا دوباره شب‌ها در آغوش سیاه چادرانت خواهند خوابید؟ آیا باز مردم، این قحطی‌زدگان شعر و محبت و شعار، غروب‌ها زن‌ها و فرزندان خود را به طرفت رهسپار خواهند كرد؟ایاباردیگر های وهوی(هیبله) سادات راازمیان خود خواهی شنید، آیا خواهد شد ببینیم صبحی علی‌الطلوع شیر گوسفندان را بر پشت خران وزنان ایل مشک رابه پشت بی‌آلایش خواهند آورد؟

ای وطن ! مزاح و خوش طبعی نمی‌كنم این همه درد من است. این سرآغاز و پایان همه افكار من است كه روزی دوباره ترا داشته باشم به طرف تو بیایم. روزی سنگریزه‌های سر راهت را جمع خواهم كرد و همه كوله‌بار خود را خواهم بست و به طرفت خواهم آمد با یك دسته «بابونه » و بنفشه بهار را تبریكت خواهم گفت و در ازای آنهمه «بابونه » از تو خواهم خواست كه فقط بگذاری یكبار دیگر جمع قدیمی ما دور چشمه‌ها شكل بگیرد با همان صداقت و سادگی، با همان نداری و ناچیزی. بدون آلایش و آلودگی. باور كن روزها همان‌هایی بودند كه با تو به سرشدند، بقیه روزها را هیچ به یاد ندارم و در منحنی خاطراتم فقط با تو بودن‌ها سر بركرده‌اند و خودنمایی می‌كنند. هیچ می‌دانی بعد از تو ما را به كجا تبعید كردند.

 

 بگذار بگویم تو گوش شنوای همه ما هستی. بعد از تو ما را به جایی بردند كه همه چیز غیر از تو بود. همه چیز اما هیچ كدام لذت تو را نداشت در حسرت یك لیوان آب چشمه‌هایت مانده‌ایم. لذت یك پیاله ماست و دوغ و برنج چمپایت  ظهرهایت هنوز هم در دل‌مان مانده است. بعد از آن هی روزشماری می‌كنیم هی تقویمها را سیاه می‌كنیم تا شاید صفحه میعاد و ملاقات‌مان را پیدا كنیم و یكبار دیگر بدون اینهمه هیاهوی شهر و ماشین و دود و صنعت، كنار هم در صلاه ظهر كنار ضریح منور جدمان وچشمه‌هایت سرمست از خستگی‌های روزانه بخندیم آنقدر كه دوری انهمه سال از تو را فراموش كنیم به امید ان روز.  هرکه اودور ماند از اصل خویش باز جوید روزگار وصل خویش .

آستان مقدس امامزاده میرسالار(ع) یکی از زوار پذیرترین امامزادگان استان کهگلویه وبویراحمد با طبیعتی بکر وچهار فصل در 80 کیلومتری شهرستان کهگلویه و8 کیلومتری شهر دیشموک در میان تنگه فارتق واقع می باشد .

هیات امنا ءو معاونت فرهنگی این استان مقدس ضمن تبریک سال نو قدمهای شمارا بردیده منت نهاده واماده  پذیرایی از زوار ومهمانان نوروزی می باشیم

 


:: بازدید از این مطلب : 728
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
شنبه 29 / 12


خريد لباس نو و برخي وسيله هاي فرسوده اي كه به مناسبت نوروز نياز به"نو"ساختن دارد، رقم عمده هزينه هاي فصلي و گاه سالانه خانواده ها را تشكيل مي دهد. بسياري از خانواده‌ها كه در سوك يكي از نزديكان لباس سياه پوشيده اند، به مناسبت نوروز به ويژه هنگام سال تحويل لباسي ديگر مي پوشند
  لباس نو پوشیدن در نوروز باور کهنی است كه از طبيعت اخذ شده است، چرا که ایرانی‌ها از سبز شدن درختان و نو شدن چهره زمین ياد گرفته‌اند که با آمدن بهار، لباس نو بپوشند و آن را دارای شگون می‌دانند.

پوشيدن لباس نو در آيين هاي نوروزي، رسمي کهن در ایران است. تهيه لباس براي تحویل سال، فقير و غني را به خود مشغول مي دارد. در قدیم تر توجه به تهيدستان و زيردستان براي تهيه لباس نوروزي به ويژه براي كودكان رسمي در حد الزام بود. خلعت دادن پادشاهان و اميران در جشن نوروز براي نو پوش کردن كارگزاران و زيردستان بود. ابوريحان بیرونی مي نويسد؛ رسم ملوك خراسان اين است كه در اين موسم به سپاهيان خود لباس بهاري و تابستاني مي دهند.

مورخان و شاعران از خلعت بخشيدن هاي نوروزي فراوان ياد كرده اند و بر اساس اين باور است كه در وقف نامه "حاجي شفيع ابريشمي زنجاني" آمده است؛ هر سال شب هاي عيد نوروز پنجاه دست لباس دخترانه و پنجاه دست لباس پسرانه، همراه كفش و جوراب از عوايد موقوفه تهيه و به اطفال يتيم تحويل شود. سفرنامه نويسان دوره صفويه و قاجاريه، در شرح و وصف جشن هاي نوروزي از لباس هاي فاخر مردم فراوان ياد كرده اند.

خريد لباس نو و برخي وسيله هاي فرسوده اي كه به مناسبت نوروز نياز به"نو"ساختن دارد، رقم عمده هزينه هاي فصلي و گاه سالانه خانواده ها را تشكيل مي دهد. بسياري از خانواده‌ها كه در سوك يكي از نزديكان لباس سياه پوشيده اند، به مناسبت نوروز به ويژه هنگام سال تحويل لباسي ديگر مي پوشند.

در گذشته كه فروشگاه ها و بازارهاي فروش لباس دوخته نبود و مردم دوختن لباس خود را به خياط ها سفارش مي دادند، نوبت هاي دوخت و كار شبانه روزي خياطان يكي از دشواري‌هاي خانواده بود.

اگر در روزهاي پيش از نوروز در خانواده ها، محله ها، مدرسه ها و سازمان هاي نيكوكاري رسم است كه براي كودكان نيازمند لباس تهيه كنند، اين كار نيك پيش از آن كه براي كمك و همراهي باشد براي لباس نو پوشاندن به كودكان در جشن نوروز است.

اين باور كهن را در نوشته ها، توصيه ها و توصيف هاي نوروزي همواره مي بينيم كه از طبيعت پيروي كنيم، از درختان ياد بگيريم و با آمدن بهار، لباس نو بپوشيم كه شگون شادماني و آرامش است.

نوروز كه روز جشن پيروزي و شادماني همگاني بود بسيار باشكوه برگزار مي شد، مردم لباس هاي نو و زيباي خود را پوشيده و كلاه نوروزي را بر سر مي نهادند و سرمه عيدي را به چشم كشيده و زينت و زيور عيد بر خود مي بستند، آنگاه از عطر و عاليه عيد نيز استفاده مي كردند؛

اي آصف جسم مرتبه،كيوان قدر/ مانند هلال در گوش تو بدر

بسيار خنك شدست در شهر هرات/زنجير من و "كلاه نوروزي"صدر (تذكرة الشعراي دولتشاه ص 347)

اثر"غاليه ي عيد"نارفته هنوز/ زان بنا گوش كه با سيم زند رنگش بر (ديوان فرخي سيستاني ص 195)

جشن نوروز به روزگارخوارزمشاهيان در ميان توده هاي مردمان برگزار مي شده چنانكه از"جامه هاي نوين و رنگارنگ"مردم اصفهان در اين روز اين امر هويدا بوده است.

جهانگردان خارجي نيز در سفرهايي كه به ايران كرده اند اطلاعات در خور توجهي در اين باره بدست داده اند. از جمله شاردن در سیاحت نامه خود می نویسد: ایرانیان براي نوروز نام هاي مختلفي نهاده اند از آن جمله آن را"عيد لباس نو"مي خواندند. چون هر كس هر اندازه اي نادار باشد درين جشن يك دست لباس نو به تن مي كند و افراد متمكن در ايام عيد هر روزي ملبوس ديگري در بر مي نمايند.

در سفرنامه "جکسن" هم آمده است: برنامه ايام عيد عبارت است از"لباس عيد"پوشيدن، هديه به هم دادن،تبريك و تهنيت به هم گفتن، شاد بودن و نشاط كردن.


:: بازدید از این مطلب : 561
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
جمعه 28 / 12

 

 جدول راهنمای کامل مسیرهای گردشگری و مکانهای دیدنی  شهرستان رابر
5454 ساقیا آمدن عید مبارک بادت

یا مقلب القلوب

عید تان مبارک

 

یا مقلب قلب یاران شاد کن

یا مدبر خانه ها آباد کن

یا محول احسن الحالی نما

قلب ها را از بدی خالی نما

حلول سال نو و بهار پرطراوت را که نشانه قدرت لایزال الهی و تجدید حیات طبیعت می باشد
رابه تمامی عزیزان تبریک و تهنیت عرض نموده و سالی سرشار از برکت و معنویت
را ازدرگاه خداوند متعال و سبحان برای شماعزیزان مسئلت مینماییم


:: بازدید از این مطلب : 438
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
جمعه 28 / 12

 یا لطیف

 

لطافت و سرسختی را به روش آب بیاموزید

دو قطره آب که به هم نزدیک شوند، تشکیل یک قطره بزرگتر میدهند...

اما دوتکه سنگ هیچگاه با هم یکی نمی شوند !

پس هر چه سخت تر و قالبی تر باشیم،

فهم دیگران برایمان مشکل تر، و در نتیجه

امکان بزرگتر شدنمان نیز کاهش می یابد...

آب در عین نرمی و لطافت در مقایسه با سنگ،

به مراتب سر سخت تر، و در رسیدن به هدف خود

لجوجتر و مصمم تر است.

سنگ، پشت اولین مانع جدی می ایستد.

اما آب... راه خود را به سمت دریا می یابد.

در زندگی، معنای واقعی

سرسختی، استواری و مصمم بودن را،

در دل نرمی و گذشت باید جستجو کرد.

گاهی لازم است کوتاه بیایی...

گاهی نمیتوان بخشید و گذشت...اما می توان چشمان را بست

و عبور کرد...

گاهی مجبور می شوی نادیده بگیری...

گاهی نگاهت را به سمت دیگر بدوزی که نبینی....

ولی با آگاهی و شناخت

 

درنهایت بخشیدن را خواهی آموخت

 

 

 

 

 

ای درویش! عشق، آتشی است که در عاشق می‌افتد و موضع این آتش، دل است و این آتش از راه چشم به دل می‌آید و در دل وطن می‌سازد.

 

 

 

گر دل نبود کجا وطن سازد عشق     ور عشق نباشد به چه کار آید دل

 

 

 

و شعله این آتش به جمله اعضا می‌رسد و به تدریج، اندرون عاشق را می‌سوزاند و پاک و صافی می‌گرداند تا دل عاشق چنان نازک و لطیف می‌شود، که تحمل دیدار معشوق نمی‌تواند کرد از غایت نازکی و لطافت؛ و خوف آن است که به تجلّی معشوق، نیست گردد و موسی «علیه الصلوة و السلام» درین مقام بود که چون دیدار خواست، حق تعالی فرمود که «لَنْ تَرانِی» مرا نتوانی دید، نفرمود که من خود را به تو نمی‌نمایم.

 

 

 

ای درویش! درین مقام است که عاشق فراق را بر وصال ترجیح می‌نهد و از فراق، راحت و آسایش بیش می‌یابد و همه روز، به اندرون با معشوق می‌گوید و از معشوق می‌شنود و معشوق گاهی به لطفش می‌نوازد و آن ساعت عاشق در بسط است و گاهی به قهرش می‌گدازد، و آن ساعت عاشق در قبض است و کسانی که حاضر باشند، این بسط و قبض عاشق را می‌بینند، و نمی‌دانند که سبب آن بسط و قبضِ آن عاشق چیست.

 

 

 

و در آخر چنان شود که جمال معشوق دل عاشق را از غیر خود خالی یابد، همگی دلِ عاشق را فرو گیرد و چنان‌که هیچ چیز دیگر را راه نماند، آن‌گاه عاشق بیش خود را نبیند و همه معشوق را بیند. عاشق اگر خورَد و اگر خسپد و اگر رود و اگر آید، پندارد که معشوق است که می‌خورد و می‌خسپد و می‌رود و می‌آید. و چون عاشق از غم هجران خلاص یافت و اندوه فراق نماند، با جمال معشوق عادت کرد و گستاخ شد، و از خوف بیرون آمد، یعنی پیش ازین خوف آن بود که عاشق به تجلّی معشوق نیست گردد، و اکنون آن خوف برخاست و چنان شد که اگر معشوق را از بیرون ببیند، التفات نکند و به حال خود باشد و متغیر نشود، از جهت آنکه آن که در اندرون است و در میان دل وطن ساخته است، نزدیک‌تر از آن است که در بیرون است. چون آن که نزدیک‌تر است، همگی دل را فرو گرفته است و دل را مستغرق خود گردانیده است و دل با وی انس و آرام گرفته است؛ از بیرون که دورتر است، متأثر نشود و متغیر نگردد و التفات به وی نکند. و اگر کسی سؤال کند که درین مقام از بیرون متغیر نمی‌شود راست است، چرا به بیرون التفات نمی‌کند؟ چون بیرون و اندرون یکی‌اند.

 

 

 

بدان که بعضی می‌گویند که عاشق به آتشِ عشق سوخته است و به غایت، لطیف و روحانی گشته است و جمال معشوق که در دل وطن ساخته است و همگی دل را فرو گرفته است، هم به غایت لطیف و روحانی است و آن‌که در بیرون است، به نسبت اندرون کثیف و جسمانی است و التفات روحانی به روحانی باشد و التفات جسمانی به جسمانی بُوَد.

 

 

 

ای درویش! پیش این ضعیف آن است که چون جمال معشوق همگی دل عاشق را فرو گرفت، چنان‌که هیچ چیز دیگر را راه نماند، عاشق بیش خود را نمی‌بیند، همه معشوق می‌بیند. پس متغیر وقتی شود که دو کس بیش باشند، و التفات وقتی کند که دو کس بُوَند. و درین مقام است که طلب برمی‌خیزد و فراق و وصال نمی‌ماند، و خوف و امید و قبض و بسط به هزیمت می‌شوند.

 

ای درویش! هر که عاشق نشد، پاک نشد و هر که پاک نشد، به پاکی نرسید، و هر که عاشق شد و عشق خود را آشکارا گردانید، پلید بماند و پاک نشد، از جهت آنکه آن آتش که از راه چشم به دل وی رسیده بود، از راه زبانش بیرون کرد، آن دل نیم‌سوخته در میان راه بماند. از آن دل، مِن بَعد هیچ کاری نیاید، نه کار دنیا و نه کار عقبی و نه کار مولی».


:: بازدید از این مطلب : 480
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
سه شنبه 25 / 12

 

 

:: بازدید از این مطلب : 578
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
سه شنبه 25 / 12

 

اگر کسی بخواهد در آخرین لحظات زندگی‌اش دعایی کند تمام وقتش را به دعا برای خود اختصاص می‌دهد و یا اگر خیلی دلش در گرو محبت بستگانش باشد برای نزدیکترین نزدیکانش دعا می‌کند.
سیره و منش انبیاء و اولیای الهی و کسانی که خداوند متعال در کتاب حقه خود به صراحت از آنها سخن گفته و آنها را با عنوان " اهل البیت" خطاب کرده و آیه تطهیر را در شان آنها نازل کرده است، سراسر درس و پیام برای انسان‌هاست حتی دعا و راز و نیازشان با خدا آن هم در آخرین لحظات عمر شریفشان که باز به فکر هدایت و ارشاد مردم و شفاعت امتشان هستند.

 

یکی از این "اهل البیت" که خداوند در قرآن کریم بارها از آنان یاد کرده حضرت فاطمه زهرا(س) است که در آخرین دعایش نیز همانند دعاهای زمان حیاتش نه برای خود بود و نه برای بستگانش بلکه برای تمام امت دعا می‌کنند.

 

در روایتی از اسماء همسر جعفر طیار نقل شده است که در لحظه‏‌های پایانی عمر حضرت زهرا(علیها السلام) متوجّه آن بانوی بزرگوار بودم، مشاهده کردم که ابتدا غسل کردند و لباس‌ها را عوض کردند و در خانه مشغول راز و نیاز با خدا شدند. جلو رفتم، دیدم که رو به قبله نشسته و دست‌ها را به سوی آسمان برآورده و چنین دعا می‏‌کند: " اِلهی وَ سَیدی اَسْئَلُکَ بِالذَّینَ اصْطَفَیتَهُمْ وَ بِبُکاءِ وَلَدَی فی مُفارَقَتِی اَنْ تَغْفِرَ لِعُصَاةِ شیعَتِی وَ شیعَةِ ذُرِّیتِی1".یعنی"پروردگارا! بزرگوارا! به حق پیامبرانی که آنها را برگزیدی و به گریه‏‌های حسن و حسین در فراق من، از تو می‏‌خواهم گناهکاران شیعیان من و شیعیان فرزندان مرا ببخشائی.

 

آری ایشان تا آخرین لحظات زندگیشان به یاد ما بودند، اما ما چه قدر به یادش هستیم؟

 

همچنین امام باقر(ع) فرمودند: " فاطمه دختر رسول خدا (ص)، پس از گذشت 60 روز از رحلت پیامبر، بیمار و بستری شدند و بیماریشان تشدید شد و دعای او در شکوِه از ظالمان این بود: "یا حی وَ یا قَیومُ برَحمَتِکَ أَستَغیثُ فَأَغثنی، أللّهُمَّ زَخزِحنی عَنِ النّارِ وَ أدخِلنی الجَنَّةَ وَ ألحِقنی بِاَبی مُحَمّدٍ2".

 

"ای خدای زنده و توانا! پناه می‌آورم به رحمت تو، پس به من پناه بده و مرا از آتش دوزخ دور گردان و به بهشت وارد کن و مرا به پدرم محمد(ص)ملحق فرما!".

 

علی(ع) به او فرمود: "خدا به تو عافیت می‌دهد و تو را زنده نگه دارد". فاطمه(س) در جواب عرض کرد: "ای ابوالحسن! بسیار نزدیک است که با خدایم ملاقات کنم".

 

در روایات متعددی از شیعه و اهل سنت نقل شده است که سرور زنان دو عالم حضرت فاطمه(س) در لحظه‌های واپسین دست بر دعا و زبان به ذکر خدا مشغول داشته بود امّا باز در این آخرین دعا محبّت خدائی او مشمول شیعیان و پیروان اسلام بود و در حقّ گناهکاران و خطاپیشگان امت اسلامی دعا می‏‌کرد و طلب مغفرت برای آنان از بارگاه خدا داشت.

 

منابع روایات:

 

1- نهج‏‌الحیاة/ ص 148

 

2- رنج‌ها و فریادهای فاطمه، ترجمه بیت الاحزان، ص228


:: بازدید از این مطلب : 488
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
یک شنبه 23 / 12

 

(فصل اول/جزیره مجنون-جاده خندق-صفحات:24،25،29،30،37،89)

در بین بچه های تخریب فقط من و اسمائیل پرهون دوربین داشتیم.کنار پل های خیبری و سنگر باصفای اطلاعات چهار عکس باقیمانده از فیلم بیست و چهارتایی را گرفتم. همه ی بچه های اطلاعات بودند؛حسن وکیلی ، ولی زرجام، علی برزدرست ، پیران مستوفی زاده، عبدالعلی حق گو و الله خواست پرگانی.

.بهرام درود یک کاغذ را به چهار قسمت تقسیم کرد، روی هر تکه کاغذ چیزی نوشت و از ما خواست هرکدام یکی برداریم . روی کاغذها به صورت جداگانه نوشته بود: شهید ، اسیر، مجروح، جامانده.

هرکدام ، یک کاغذ برداشتیم و فال ها را باز کردیم. پیران مستوفی زاده شهید.الله خواست پرگانیجامانده. عبدالعلی حق گو اسیر. من مجروح.

از چهار تکه کاغذ فال بهرام ، دو فال درست از آب درآمد. فال دو نفر از بچه ها فردای آنروز به واقعیت پیوست؛ فال دو نفر از بچه ها فردای آن روز به واقعیت پیوست؛ اما فال دو نفر دیگر نه.

...(شب عملیات) بعد از توجیه و رد و بدل شدن سوالات و صحبت های لازم ، ولی پور بچه های اطلاعات را به عنوان راهمای گردان ها معرفی کرد. ولی زرجام ، نعمت الله پایدار، ولی یاری خواه، الله خواست پرگانی، علی برز درست،آیت الله پرور و ترابعلی توکل پور به گردان های حضرت رسول و امام علی معرفی شدند.

...(در میان بچه های اطلاعات)به  خجالتی بودن الله خواست پرگانی عادت کرده بودم.

...سرنوشت جنگ در این ماه به شکل باورنکردنی رقم خورد.بچه ها که رفتند، دلم گرفت.احساس کردم خیلی از آنها را دیگر نمیبینم. الله خواست بابت پریروز از من حلالیت طلبید. آنروز وقتی  توی آبهای جزیره با هم شنا میکردیم، الله خواست به شوخی سرم را داخل آب نگه داشت، داشتم خفه میشدم. میگفت:«یه نیروی اطلاعات باید بتونه یک دقیقه و سی ثانیه سرش رو زیر آب نگه داره.»من تو ثانیه های آخر کم می آوردم.آنروز، کمی از او دلخور شدم، اما علاقه ام به او کم نشد.الله خواست دوره خلبانی قبول شده بود.مستوفی زاده به او می گفت:«تو که دوره خلبانی قبول شدی پس چرا نمی ری؟»میگفت: «لذتی که تو کار اطلاعاتی و دیده بانی هست تو خلبانی و پرواز نیست. با شهادت هم میشه پرواز کرد.»

...در سه راه محور یکی از گروهان های گردان ویژه ی شهدا در حال اعزام به پد خندق بود. ولی پور  دودل بود که مرا به عنوان راهنما و بلدچی این گروهان جلو بفرستد، یا نه. فهمیدم چرا دودل و مردد است. به خاطر برادرم که هشت ماه قبل ، شهید شده بود، دلش نمی خواست جلو بروم. می ترسید شهید شوم.ذهنش را خواندم . دنبال یکی دیگر از بچه های اطلاعات بود که بلدچب آنها باشد.الله خواست پرگانی ، که رفاقت خاصی با برادر شهیدم داشت، سعی می کرد ولی پور را قانع کند مرا جلو نفرستد.

...(در لحظاتی که اسیر عراقی شده بود)سعی کردم صبورتر باشم و جلوی گریه ام را بگیرم. فکرهای پراکنده ای در مغزم دور میزد. به یاد آوردم چند روز قبل ، در همین جاده سوار موتور تریل به پد خندق می رفتم. جاده دست بچه های ما بود. کنار همین جاده آبتنی کردم، ماهی گرفتم و با نی های خشک آتش درست کردم. با الله خواست پرگانی و پیران مستوفی زاده ماهی کباب خوردیم.

 


:: بازدید از این مطلب : 1100
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
یک شنبه 23 / 12

 یوسف می دانست تمام درها بسته است اما به خاطر خدا حتی به سوی درهای بسته دوید و تمام درها به رویش باز شد.........اگر تمام درهای دنیا به رویت بسته شد به سوی آن‌ها حرکت کن چون خدای تو و یوسف یکیست .....

 

ای امامزاده میرسالار(ع)، همان‌گونه كه در دعای توسل به چهارده تن از اجداد تو متوسل می‌شویم تا شفاعت ما را در نزد خداوند كنند، تو را واسطه قرار می‌دهیم تا از خدا بخواهی درهای بسته را برایمان باز كند و نظر لطفش را همیشه شامل ما نماید.


:: بازدید از این مطلب : 483
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
چهار شنبه 19 / 12

 سلسله جلسات درس اخلاق آیت الله سید طیب موسوی در جمع طلاب مدرسه علمیه امام جعفر صادق علیه السلام

جلسه شماره: ۸ تاریخ جلسه: چهار شنبه ۱/۹/۱۳۹۱

 قال الصادق علیه السلام

(قیمة الرجل علی قدر همته)
هر چیزی دارای قیمت است انسان آزاد دارای قیمت و ارزش است،اما قیمت و ارزش انسان به چه چیزی وابسته است و چه چیزی قیمت و ارزش انسان را بالا و یا پایین می برد؟
طبق فرموده امام صادق علیه السلام ،قیمت مرد به مقدار همت اوست. هر چه همتش بالا رفت،قیمت و ارزش او هم بالا می رود. لذا امام سجاد علیه السلام در دعای ابوحمزه ثمالی می فرمایند(اللهم انی اعوذ بک من الکسل و الفشل و الجبن و البخل)ایشان می فرمایند خدایا پناه می برم به تو از کسالت و تنبلی و بی حالی و ترس و بخل.
یکی از صفات بسیار رذیله و بد،ترس است بالخصوص طلبه ها نبایند بترسند علی الخصوص موقع امر به معروف و نهی از منکر،در این چنین زمانها نباید ترسید، به اینکه اگر بگوییم چنین و چنان می شود.البته امر به معروف و نهی از منکر شرایطی دارد که باید رعایت شود.
امام سجاد علیه السلام می فرمایند از این صفات به خدا پناه می برم.
به این چند مصراع شعر دقت کنید
(و لم اجد الانسان الا ابن سعیه) هر اندازه که انسان سعی و کوشش دارد به همان اندازه هم ارزش دارد.
(فمن کان اسعی کان بالمجد اجدر) هر کس سعی و کوشش او بیشتر باشد به عظمت و بزرگی سزاوارتر است.(وبالهمة العلیا یُرقی الی العُلی) با همت بالا انسان به درجات بالا می رسد. از عالمی پرسیدند مانند چه کسی می خواهی شوی گفت: مانند امام صادق علیه السلام .البته امام صادق علم لدنی دارد ما علممان اکتسابی است و مانند ایشان نمی شویم ولی این عالم این کار را کرده تا اینکه همت بالایی داشته باشد تا وقتی که سعی کرده و می بیند به امام نرسیده باز همتش را دوچندان کند و به درجات بالا برسد. لذا این شاعر می گوید (فمن کان اعلی همه کان اطیَر) هر کس همت بالایی داشته باشد پروازش بالاتر است. (و لم یتاخر من اراد تقدُّما) اگر اراده کردی که از همه نظر،از نظر درس،مطالعه،تحقیق و عبادت از دیگران بالاتر باشی هیچ وقت موخر نمی شوی.


:: بازدید از این مطلب : 581
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
چهار شنبه 19 / 12

 ا

اهميّت نماز و آثار سبك شمردن نماز
 
مرحوم سيّد بن طاووس در كتاب فلاح السّائل آورده است..

روزى حضرت فاطمة الزهرا(سلام اللّه عليها) به محضر مبارك پدر بزرگوارشان رسول گرامى اسلام(صلّى اللّه عليه و آله) وارد شدند و اظهار داشتند:
اى پدر جان! جزاى آن دسته از مردان و زنانى كه نماز را سبك مى شمارند چيست؟

پيامبر خدا(صلوات اللّه عليه) فرمودند:
دخترم، فاطمه جان! هر كس نماز را سبك شمارد و به شرايط و دستورات آن بى اعتنائى نمايد، خداوند او را به پانزده 
نوع عقاب، مجازات مى گرداند كه شش نوع آن در دنيا، سه نوع آن موقع مرگ و جان دادن، سه نوع در قبرو سه نوع ديگر در قيامت آن هنگامى كه از قبر بر انگيخته شود خواهد بود..

آن شش نوع عقابى كه در دنيا خواهد ديد عبارتند از:
۱. برداشتن بركت و 
توفيق از عمرش
۲. برداشتن بركت از درآمدهايش
۳. پاك شدن 
سيماى نيكوكاران از چهره اش
۴. سرگرداني و دلسردي در كارها و عباداتش
۵. مستجاب نشدن دعاها و خواسته هايش
۶. سهيم نشدن 
در دعاى مؤمنين

آن عقاب هائى را كه هنگام مرگ خواهد ديد عبارتند از:
۱. ذليلانه خواهد مُرد
۲. گرسنه و تشنه جان مى دهد
۳. هيچ چيزى تشنگى و گرسنگى او را بر طرف نمي سازد

آن عذاب هائى كه در قبر دچارش مى شوند نيز عبارتند از:
۱. خداوند متعال ملكى را مأمور مى نمايد تا مرتّب او را مورد شكنجه قرار دهد
۲و۳. قبرش تنگ و 
تاريك و وحشتناك مى باشد

و امّا آنچه در قيامت مبتلايش مى گردد 
عبارتند از:
۱. خداوند ملكى را مأمور مى نمايد تا او را به صورت  روى زمين بكشاند و اهل محشر او را تماشا نمايند
۲. محاسبه و بررسى اعمالش سخت و دقيق خواهد بود
۳. مورد رحمت و محبّت خداوند قرار نمى گيرد و عذابى دردناك دچارش خواهد شد..

منبع: مستدرك الوسائل جلد۳ / صفحه۲۳

پي نوشت: 
انشالله كه هيچ كدام از ما جزء اين گروه از افراد نباشيم و همواره نمازهايمان را اول وقت، با حضور قلب و از روي اخلاص عاشقانه بخوانيم تا در نهايت مورد مغفرت حضرت حق قرار بگيريم..


:: بازدید از این مطلب : 558
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
یک شنبه 16 / 12

احترام به انگیزه واقفان

اصل و مبنای مهم وقف در فرهنگ قرآنی، مانند هر عمل شایسته ای، اخلاص و قصد قربت است. در این راستا قرآن کریم بارها مساله تصحیح نیت و انگیزه ماندگار وقف را مطرح کرده است. از نظر قرآن باید قصد عمل در وقف مانند هر انفاقی رضایت الهی باشد. هر گونه تاثیرگذاری بر نیت وقف،...
 
 
     
 
اصل و مبنای مهم وقف در فرهنگ قرآنی، مانند هر عمل شایسته ای، اخلاص و قصد قربت است. در این راستا قرآن کریم بارها مساله تصحیح نیت و انگیزه ماندگار وقف را مطرح کرده است. از نظر قرآن باید قصد عمل در وقف مانند هر انفاقی رضایت الهی باشد. هر گونه تاثیرگذاری بر نیت وقف، آثار خود را بر نوع و چگونگی بهره گیری از آن خواهد گذاشت به همین دلیل مساله اخلاص در عمل و قصد قربت در کارهای اجتماعی به ویژه خدمت به دیگران اهمیت به سزایی دارد، تا صدقه ربایی و با منت و اذیت و آزار نباشد.
البته آنچه در اینجا محل توجه است، تفکیک میان نیت و انگیزه است که می توان جدایی انداخت. عشق به خدا با حب به ذات و احترام به انگیزه های واقفان منافاتی ندارد. آیاتی مانند والباقیات الصالحات خیر عند ربک ثواباً و خیر املاً (کهف/9) همگی ناظر به چگونگی قصد و جهت عمل برای محبوب با قید « الباقیات الصالحات» است. اما انگیزه های فردی مانند انگیزه احترام و جلب محبت و تشویق چیزی نیست که بتوان آن را نادیده گرفت و تاثیر آن را در گسترش وقف فراموش کرد. وقتی خداوند خود در جهت ایجاد شوق، انگیزه درست می کند و پاداش های بهشت و آسایش و چند برابر شدن نعمت ها و پاداش ها (بقره /245؛ مائده /12؛ حدید/11) را تعیین می کند طبیعی است که باید برای توسعه وقف از این انگیزه ها استقبال کرد و مطرح کردن و گذاشتن نام بر سر اماکن و موقوفات را نباید مانع دانست و آن را تحقیر کرد و از این نکات ظریف در جهت توجه مردم به وقف غفلت نمود تا هم واقف تشویق شود و هم ترغیبی برای دیگران و نسل های آینده به ویژه خاندان واقف باشد.
توجه و احترام به واقفان نوعی سلوک و رفتار برای گسترش انگیزه است. مردم در سراسر زندگی خود طالب زندگی با احترام و تشویق جویای موقعیت اجتماعی هستند و از اشاعه عمل و نشان دادن کار خوب آنان خوشحال و تشویق می شوند و آنها به عمل دیگری در سنخ وقف روی می آورند. و از این راه می توان در جهت ارضای این انگیزه و گسترش وقف کوشید.
وقف کردن برای واقف به قصد تقرب به خدا و خدمت است و با کسب احترام اجتماعی منافاتی ندارد به همین دلیل خداوند به شکل کلی می فرماید: « و ما تنفقوا من خیر فان الله به علیم » ( بقره /273) . هر چه از مال و خیر انفاق می کنید خداوند به آن آگاه است که چه قصدی دارید. به انفاق در اشکار و پنهان و سر و علن بها داده شده است. ( فاطر /29) یا تعبیر (سراء و ضراء) در قرآن کریم آمده است: » الذین ینفقون فی السراء و الضراء و الکاظمین الغیظ و العافین عن الناس و الله یحب المحسنین ( آل عمران /134) این تعابیر و تاکیدها برای این است که گاهی ترویج خیر باعث توسعه نیکی در جامعه و اقبال به آن می شود. مهم این است که در وقف به این دستور الهی عمل کنند: « الذین ینفقون اموالهم فی سبیل الله ثم لا یتبعون ما انفقوا منا و لا اذی لهم اجرهم عند ربهم و لا خوف علیهم و لا هم یحزنون ( بقره /264) که در آن صورت هم پاداش دارند و نباید ترس و نگرانی داشته باشند. آگاهی از نیت و قصد درونی ممکن نیست، اما اذیت و آزار و منت نکردن آشکار می شود و همین برای ارزش گذاری کافی است.
 

:: بازدید از این مطلب : 488
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
شنبه 15 / 12

 

 

       


:: بازدید از این مطلب : 425
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
سه شنبه 11 / 12

 آیا میدانید 2

 

 

آیا میدانید:

آیا میدانید: شروع جنگ ایران و عراق ازتاریخ 31/6/59 بوده است .

 آیا میدانید: عراق با 12 لشگر زرهی ، مکانیزه ، پیاده و 36 تیپ مستقل از 3 محور ( جنوبی ؛ میانی ؛ شمالی به ایران حمله کرده است.

 آیا میدانید: عراق با ماشین جنگی (5400 دستگاه تانگ ، 400 قبضه توپ ضدهوائی ، 366 فروند هواپیما ، 400 فروند هلی کوپتر ) به سرزمین اسلامی ایران حمله کرده است.

 آیا میدانید : جنگ تحمیلی عراق بر ایران طولانی ترین و پرهزینه ترین و وسیع ترین جنگ بوده است ( 5/1 برابر جنگ جهانی اول ، 2 برابر جنگ جهانی دوم بوده است(

آیا میدانید: در طول سال دفاع مقدس 19 عملیات بزرگ ، 19 عملیات متوسط ، 125 عملیات کوچک توسط رزمندگان اسلام انجام شد.

آیا میدانید: جنگ تحمیلی عراق بر ایران 2887 روز (96 ماه ) و  8 سال طول کشیده است.

آیامیدانید : درطول نبرد 8 سال دفاع مقدس 1000 روز نبرد فعال بوده است.

 

آیامیدانید: در طول 8 سال دفاع مقدس :

213 هزار شهید ، 140 هزار جانباز ،

 32۰ هزار مجروح ،40 هزار نفرآزاده

تقدیم امت شده است.

 

آیا میدانید : درطول جنگ تحمیلی عراق بر ایران تعداد 72363 نفر عراقی اسیر و تعداد 395148 کشته و تعداد366فروندهواپیما و90هلیکوپتر سرنگون شده است.

آیا میدانید: درطول 8 سال دفاع مقدس: 7 عملیات بارمز یا الله ، 13 عملیات بارمزمحمد رسول الله ، 7 عملیات بانام علی ، 13 عملیات با نام زهرا ، 11 عملیات با نام حسین  و 8 عملیات با رمز یا صاحب الزمان بوده است.

 

آیا میدانید: درطول 8 سال دفاع مقدس:

45000 شهید نام محمد 

20000 شهید درنامشان کلمه الله داشته اند  

30000 شهید نام علی

2000 شهید  نام رضا

13000شهید نام حسین

5400 شهید نام عباس 

4500 شهید نام اکبر

3500 شهید نام اصغر

2300 شهید نام قاسم داشته اند

وبقیه نامهای مطهر دیگری داشته اند

آیا میدانید : از 213 هزار شهید 171235 هزار شهید درخط مقدم ، 16870 نفر براثر حملات هوائی و توپخانه وبقیه در مکانهای دیگر از جبهه به شهادت رسیده اند

آیا میدانید:

۴۴ درصد   شهدا سن آنها از16 تا20 سال 

۳۰ درصد    از21 تا 26 سال

۸ درصد     26 تا 30 سال 

۱۸ درصد     بالای 30 سال بوده اند

عزیزان ممکن است این آمارها کمی با دگر آمارها متفاوت باشد اما نفس کار مهم است که همیشه به یاد شهدا باشیم

تقدیم به روح ملکوتی 213هزار شهید دفاع مقدس

همیشه به یاد شهدا باشیم

 

 

 

 

 

آيا مي دانيد :

آيا مي دانيد : بزرگترين گور دسته جمعي كشف شده مربوط به شهداي طلاييه بوده و تعداد پيكرهاي مطهر 140 شهيد يكجا كشف شده است

آيا مي دانيد : تعداد شهداي كشف شده در عمليات تفحص بيش از 48000 شهيد مي باشند.

آيا مي دانيد : بعد از گذشت چندين سال از دفاع مقدس در برخي مناطق كه پيكر شهدا كشف مي شود زمين هنوز آلوده به مواد شيميايي است.

آيا مي دانيد : بزرگترين تشيع جنازه انجام شده شهدا در سال 1373 با تعداد 3120 شهيد بوده است.

آيا مي دانيد :

در طول انقلاب اسلامي و جنگ تحميلـــــي

تعداد 4770 زن به شهادت رسيده اند كه 2253

نفر مجرد و 2417 نفر متاهل بوده انــد و از اين

تعداد ، 4363 نفر از آنهــا در جنگ تحميلي به

شهادت رسيده اند

 

آيا مي دانيد : طي 48 مرحله تبادل بين ايران و عراق پيكر هاي مطهر 4829 شهيد دفاع مقدس با اجساد 6902 نفر از سربازان عراقي مبادله شده است.

آيا مي دانيد : واحد بسيج سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در سال 1362 ضمن فراخواني نيروهاي بسيجي سراسر كشور به مراكز بسيج ، طرح لبيك يا امام خميني را براي حفظ و انسجام و آمادگي نيروهاي بسيجي به اجرا گذاشت. و نيروهاي بسيجي براساس توانمندي و تخصص و تجربه سازماندهي شدند تا در هنگام اعزام بر اساس كد تعيين شده در سازماندهي بكارگيري شوند.

آيا مي دانيد : ايران بزرگترين كشور ساحل خليج فارس است كه طولاني ترين ساحل خليج فارس را نيز در اختيار دارد. و طول ساحل ايران از درياي عمان تا شمال خليج فارس حدود 805 كيلومتر است

آيا مي دانيد : ستون پنجم دشمن در طول جنگ تحميلي به مزدوران خود فروخته و احزاب و گروهكهاي چپ و راست التقاطي و انحرافي داخلي كه به عنوان نيروهاي نفوذي دشمن عمل مي كردند و در تخريب روحيه مردم و رزمند گان اسلام نقش داشتند اطلاق مي شد.اين گروهكها علاوه بر جمع آوري اطلاعات و اخبار به نفع دشمن مبادرت به اقدامات نظامي هم مي كردند.

آيا مي دانيد : پلاك قطعه آلومينيومي است كه به صورت گردنبند براي شناسايي رزمندگان استفاده مي شد. بر روي اين قطعه فلز نسوز كدهايي كه مشخص كننده رزمنده و يگان محل خدمت او بود حك شده بود و همه رزمندگان در بدو ورود به منطقه عملياتي موظف به دريافت و استفاده از آن مي شدند.بسياري از پيكرهاي مطهر شهدا و استخوانهاي باقي مانده در مناطق عملياتي بعد از گذشت سالها توسط همين پلاك شناسايي و تحويل خانواده مي شوند

آيا مي دانيد : بلد الصواريخ يا شهر موشك ها عنواني بود كه عراقي ها در طول جنگ تحميلي به شهر مقاوم دزفول داده بودند اين شهر در سال 1365 از طرف دولت جمهوري اسلامي بعنوان شهر نمونه انتخاب گرديد. شهرستان دزفول در طول جنگ 176 بار توسط موشك هاي 9 متري و 3 متري اسكاد B شوروي 2500 بار توسط توپخانه و 300 بار هدف حملات هوايي دشمن قرار گرفت.در طول 2700 روز مقاومت 2900 شهيد تقديم انقلاب اسلامي نموده است.و حدود 19000 واحد مسكوني و تجاري و آموزشي و صنعتي تخريب شده اند

آيا مي دانيد :

شهر سردشت یكی از شهرهای استان آذربایجان غربی

 است كه در تاریخ 7تیـــرماه ۱۳۶۶توسط رژیم بعـث

بمباران شیمیایی شد . در این روز چند فروند هواپیمـای

عراقی شهر سردشت را با چهار راكت و حومه آنرا با سه

 راكت شیمیایی بمباران كرده و بیش از 113 نفر از مردم

 بیگناه شهر را به شهادت رساندند.

 

 

آيا مي دانيد : شهيدان73 درصد از اوقات بي كاري خود را در مساجد گذرانده اند.

آيا مي دانيد : شهيدان 27 درصد وقت بيكاري خود را صرف مطالعه مي كرده اند.

آيا مي دانيد : از تعداد كل شهدا 83 درصد اسما الهي يا اسامي مبارك ائمه اطهار را داشته اند.

آيا مي دانيد : بيشترين تعداد شهيد در رنج سني 16 تا 20 ساله بوده است.44/0 شهدا در اين سنو سال بوده اند.


:: بازدید از این مطلب : 477
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
درباره ما
این وبلاگ برای معرفی طایفه سادات صحیح النسب میرسالاری طراحی گردید .در این وبلاگ اداب ورسوم ،مطالب تاریخی،معرفی شخصیت هاو...........می پردازیم
منو اصلی
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
نظر سنجی

نظر شمادرباره هیئت امنای امامزاده میرسالار(ع)

پیوندهای روزانه