منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
موضوعات
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



لینک دوستان
آخرین مطالب
دیگر موارد
آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 894
:: کل نظرات : 1

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 2
:: تعداد اعضا : 24

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز :
:: باردید دیروز :
:: بازدید هفته :
:: بازدید ماه :
:: بازدید سال :
:: بازدید کلی :
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
چهار شنبه 2 / 5

 

آن روز که سقف خانه ها چوبی بود


گفتار و عمل در همه جا خوبی بود


امروز بنای خانه ها سنگ شده


دلها همه ، با بناها هماهنگ شده !


:: بازدید از این مطلب : 1022
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
چهار شنبه 2 / 5

 

بسم الله الرحمن الرحيم

 

اللهمّ ارْزُقني فيهِ الذّهْنَ و التّنَبيهَ و با عِدْني فيهِ من السّفاهة و التّمْويهِ و اجْعَل لي نصيباً مِنْ كلّ خَيْرٍ تُنَزّلُ فيهِ بِجودِكَ يا أجْوَدَ الأجْوَدينَ

 

خدايا روزى كن مرا در آنروز هوش و خودآگاهى را و دور بدار در آن روز از نادانى و گمراهى و قرار بده مرا بهره و فايده از هر چيزى كه فرود آوردى در آن به بخشش خودت، اى بخشنده‌ترين بخشندگان


 


:: بازدید از این مطلب : 837
|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
سه شنبه 1 / 5

دراوایل کار تحقیقی کتابم دریکی از مسافرتهایم به حوزه ابوالفارس رفتم در روستای خیجه از محضر سید ابراهیم میرسالاری مستفید واطلاعات گهربار وموثقی پیرامون سادات کسب نمودم سپس راهی بردخیمه شدم به سمت منزل حاج سید ابراهیم از بزرگان سادات وپدر شهید بزرگوار سید محمد میرسالاری رفتم با استقبال گرم ایشان مواجه شدم پس از پذیرایی مختصر انگیزه وهدفم از این دیدار را توضیح دادم که با سئوالات مکرر ایشان وجواب های اینجانب گفتگویمان ادامه پیدا کرد وهمکاری همه جانبه خودرا اعلام نمود

مبحث اول معجزات امامزاده بود ایشان به نقل خاطره ای پرداخت از ایامی که گذشت (غلامحسین خان بهمیی یکی از خوانین جوان وکم تجربه ایل بهمیی با قشونش گو یا برای حمله به منطقه جایزون اماده می شوند صبح انروز به مرحوم سید صفی (ازبزرگان سادات بهمیی)پیام می دهد که شام قشون را باید تدارک ببینی سید درجواب می گوید سادات فقیرند ونمی توانند شام چنین قشونی را اماده کنندالبته سید چون کلمه باید وتاکید خان راشنید به غیرتش برخورد کرد .گویا خان به ده سید صفی می اید وبا سید بحث میکند سید به خان می گویدمن اولاد امیرالمومنینم زیر بار حرف زور نمی روم تو میخای غارت زنی کنی من باید تاوان بدهم خلاصه بحث بالا میگیرد وخان توهینی به سیدوجدش  میکند ومنطقه راترک می کند سیدصفی از فرط ناراحتی به جدش شکایت می کند وخان رانفرین می کند خان ماموریتش را انروز انجام وبه منطقه برمیگردد تا زهر چشمی هم از سید بگیرد .نرسیده به قلعه ی لیکک برادران خان که توطئه ی قتل اورا پی ریزی کرده بودند نامزد خان را در مسیرش می گذارند تا بواسطه ومیانجی گری اوخان به قلعه برگشته ونقشه قتلش اجرایی شود . گویا سید شامش را نخورده بود که صدای تیری از قلعه امد وهمزمان صدای شیون برخاست. بله خان کشته شد ودعای سید انی اجابت شد.سید ابراهیم نقل می کند درروستای بابا احمد  در منزل شیخ سهراب جهاندیده بودم او خود صبح انروز شاهد توهین خان به سید ونفرین سید بود وخیلی از خان نگران بود.یکباره صدای شیونی از گوشه ای از روستابرخاست شیخ بدون اینکه از کسی اطلاعی کسب کند گفت جد سید صفی غلامحسینه زی وپس از تحقیق فهمیدیم که حرف شیخ واقعیت بود وخان کشته شد واماشاعر گوید هرکه باال علی درافتاد برافتاد (یاد اوری:اکثرخوانین بهمیی احترام خاصی برای سادات قائل بودندوبیشتر انها برای انجام امور مهم از سادات میرسالاری تبرک می گرفتند واعتقاد داشتند میرسالارفته  )

پس از مدتی واستفاده از محضر حاج سید ابراهیم تقریبا ساعت 7بعداز ظهر خداحافظی وبسوی منزل روانه شدم

از مسیر دره دراز (جاده در دره ای به طول 5کیلومتر توسط شرکت نفت ساخته شد)امدم روز قبل مقداری باران باریده ومقداری گل ولای بعضی قسمتهای جاده را پوشیده بود وتردد به کندی انجام می شد خلاصه هواتاریک ودهشتناک بود من هم تنها وهیچ عبور ومروری در جاده نبود وموبایل ها هم در این مسیر انتن نمی دهند خلاصه ما بودیم وتنهایی

مقداری از مسیر را امدیم سریک پیچ یکباره ماشینم قفل شد انگار قسم خورده بود حرکت نکندکاپوت را کشیدم پایین امدم تا ماشین را بررسی کنم اما وقتی روغن ماشین راچک کردم لرزه بر اندامم افتاد ماشین واشر سوخته بود اب وروغن قاطی بود و ماشین جام کرده بود ناامیدی تمام وجودم راتسخیر کرد اگه بخام کسی راخبر کنم باید روی تپه ای بلند رفته یا دوسه کیلومتر پیاده روی میکردم که در ان تاریکی و ........امکانش نبود یکباره بیاد اوردم که ذکر خدا ارامش دهنده قلبهاست یکبار ه این ایه راخواندم وبه اغام امامزاده که همیشه گره گشام بود متوسل شدم صندلی ماشین راخم کرده و چرتی زدم خدایا توشاهدی نمی توانم اسمشو معجزه بگذارم یا ........

خدایا نمی دانم در رویا دیدم یا واقعا کسانی به کمکم امدندیک لحظه  دونفر را دیدم وهردو لباسهای روغن روغنی وانگار مکانیک بودند یکیشون بهم گفت کاپوتو بزن بالا زدم گفت استارت بزن استارت زدم وماشین روشن شد و هیچگاه پس از ان ان افراد را به چشم ندیدم موهای بدنم از ترس سیخ شد وازان منطقه خارج شدم واما تا نه ماه بعد از ان واقعه ومسافرتهای گوناگون کوچکترین خرابی یا تعمیری از ان ماشین نداشتم تا اینکه مشتری سمجی امد وان را ازم خرید ومن یقین دارم ان ماشین نظرکرده اغا امامزاده میرسالار بود(ع) چون در هر مشکلی به او متوسل می شوم وتاکنون بی جواب نماندم /خدایاچنان کن سرانجام کار.......


:: بازدید از این مطلب : 1019
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
سه شنبه 1 / 5

خوراكي‌ها
خوردني‌ها و نخوردني‌هاي ماه رمضان


 

 



واحد بهبود تغذيه مركز بهداشت دانشگاه علوم پزشكي اصفهان به مناسبت فرارسيدن ماه مبارك توصيه‌هايي را ارائه كرد. توصيه‌هايي كه براي خوردني‌ها و نخوردني‌هاي سحري، افطار است اعلام شده به شرح زير است:
افطار
رطب يا خرما + آب: افطار كردن با خرما سنت است و بهتر است تا شام چيز ديگري ميل نشود. اما اگر خواستيد چيز ديگري مصرف كنيد بهتر است از شيريني جات طبيعي مصرف كنيد، مثل عسل به صورت شربت يا انگور و كشمش يا ميوه‌هاي شيرين ديگر.
1- آبي كه هنگام افطار مي‌نوشيد بهتر است نه زياد گرم باشد و نه زياد سرد باشد (معتدل)
2- سعي شود افطار و شام با هم مصرف نشود حداقل نيم ساعت بعد از افطار شام مصرف شود.
3- در افطار لبنيات مثل (دوغ و ماست) مصرف نشود زيرا بسيار سرد است و براي مغز مضر بوده و چه بسا احساس كسالت به انسان دست دهد.
شام
1- حريره بادام با آرد برنج قهوه اي، كه با عسل يا شيره انگور يا شيره خرما شيرين شده باشد.
2- نان + پنير +سبزي + مغز گردو + چند عدد خرما يا مقداري انگور رسيده.
3- اكتفا به يك نوع غذاي ساده كه بخار پز يا آب پز شده باشد. مانند: انواع پلوها و خورش ها.
4- مي‌توان از غذاهاي گوشتي يا غذاهاي دريايي نيز در وعده شام استفاده كرد اما به مقدار كم (حداكثر دو بار در هفته)
5- مي‌توان از‌اش جو با كشك مرغوب استفاده كرد. مي‌توان از انواع سوپها نيز استفاده كرد. برنج به مقدار كم - خوراك عدسي - گوشت و سبزي.
سحر
1- بهتر است در سحري از غذاهاي گياهي پخته يا خام استفاده شود. مثلا: سالاد فصل + دو قاشق غذا خوري جوانه گندم + ليمو ترش تازه و روغن زيتون و آن را خوب بجويد. سپس مي‌توان مقدار كمي از غذاهاي پخته گياهي مانند پلو و خورشت گياهي استفاده كرد. به جاي گوشت درسحري مي‌توان از قارچ استفاده كرد.
2- مقداري ميوه و مغز بادام خام يا مغز گردو و پسته و فندق و تعدادي انجير خشك خوب جويده شود بعد2 ليوان آب خنك نيز ميل شود. مي‌توان در سحري چند دانه خرما يا انجير يا ميوه‌هاي ديگر نيز تناول كرد.
3- غذاهاي حاوي حبوبات، خرما، پنير، نان گندم سبوسدار، شير، ماست محلي، ميوه و سبزيجات، نيز مي‌توان مصرف كرد.
توصيه‌هاي كلي در مورد شام و سحري
1- در هنگام شام و سحري فقط از يك نوع غذا استفاده شود كه شامل سه گروه غذايي باشد و در مصرف چند نوع غذا باهم خودداري شود.
2- سعي شود حتما سحري ميل شود، زيرا به فرموده پيامبر (ص) درآن بركت است و نياز تغذيه‌اي بدن را در طول روز تامين مي‌كند و از كاهش قند خون و از بي‌حوصلگي و خستگي و كاهش يادگيري جلوگيري مي‌كند.
3- در سحري غذاهاي كم حجم مصرف شده و سعي شود غذاهاي فيبردار مصرف كنيد.
4- مصرف سبزيجات و ميوه جات هنگام سحري و شام بسيار مناسب است و كمك به دفع سموم مي‌كند و تشنگي در طول روز را كاهش مي‌دهد.
5- در شام و سحر سعي شود از آرد سبوسدار استفاده شود.(ناني كه با آرد سبوسدار پخت شده باشد مانند نان سنگك)
6- در سحري از مصرف غذاهايي مثل: كوكو سبزي،كوكو سيب زميني، كتلت، گوشت سرخ كرده، جوجه كباب، ماهي كباب، همچنين غذاهايي كه ادويه زياد دارند خودداري شود، زيرا اين غذاها موجب تشنگي مي‌شوند.
7- از مصرف غذاهاي شيرين و چرب مثل زولبيا و باميه در هنگام افطاري خودداري شود.
8- مصرف غذاهاي ساندويچي و سس مايونز نيز ضرر دارد و مناسب نيست.
9- جهت احساس تشنگي كمتر مي‌توان در پايان سحري ليموترش استفاده كرد.
10- در شام و سحري از مصرف غذاهاي سنگين و سرخ كرده پرهيز شود.
11- بعد از مصرف سحري بلا فاصله نخوابيد.
12- در هنگام سحري از نوشيدن چاي خودداري شود زيرا مدر بوده و دفع آب بدن را زياد مي‌كند و موجب تشنگي مي‌شود.
 


:: بازدید از این مطلب : 797
|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
شنبه 29 / 4

دعای روز اول ماه مبارك رمضان :

اللهم اجعل صیامی فیه صیام الصائمین و قیامی قیام القائمین و نبهنی فیه عن نومه الغافلین وهب لی جرمی فیه یا اله العالمین واعف عنی یا عافیا عن المجرمین


خدایا روزه مرا در این روز مانند روزه داران حقیقی که مقبول توست قرار ده ، واقامه نمازم را مانند نمازگزاران واقعی مقرر فرما ، ومرا از خواب غافلان « از یاد تو » هوشیار وبیدار ساز وهم در این روز جرم و گناهم را ببخش ای خدای عالمیان واز زشتیهایم عفو فرما ای عفو کننده از گنهکاران .



یشاپیش فرارسیدن ماه نزول قران ،ماه مبارک رمضان را خدمت سادات معظم وخوانندگان گرامی تبریک عرض می نماییم / التماس دعا


:: بازدید از این مطلب : 756
|
امتیاز مطلب : 19
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
پنج شنبه 27 / 4

5821gaqwwo3xbkzltzyk.jpg

شهید سید علی اکبر میرسالاری فرزند سید یوسف

در تاریخ20/1/1347در روستای خیجه ابوالفارس از توابع رامهرمز در خانواده ای متدین ومذهبی از سادات میرسالاری کودکی پابه عرصه وجود نهاد .خانواده نام علی اکبر را به یاد علی اکبرحسین (ع)وپاسداشت حادثه کربلا بروی نهادند .

از همان کودکی نبوغ در چهره ایشان هویدا بودگویا راز ونیاز وعبادت  ازکودکی باوی همزاد بودند علاقه وافر به اعتقادات دینی وی را اگاهانه در مسیر مبارزه وپاسداری از دین وولایت قرار داد همین امر باعث شد برای رسیدن به سن 15سال لحظه شماری کند تا اینکه در سال 1362یعنی ورود علی اکبر به 15سالگی  برای ثبت نام درجبهه ها عازم رامهرمز گردیدوازاین طریق به ارزوی دیرینه خود دست یافت چند ماهی عاشقانه در جبهه ها به دفاع از کشور ونظام مشغول بود تااینکه استکبار از سر عجز وناتوانی اقدام به استفاده از بمب های میکروبی وشیمیایی نمود وایشان دراین عملیات ناجوانمردانه دچار مجروحیت شیمیایی شد اما ایشان با حسین زمان خود پیمان بسته بود تا پای جان هرگز از پای  ننشیند

اخلاق پسندیده وشیرین زبانی نوجوانی دلیروفداکار ونمازهای شب ایشان در سنگر وجبهه هاتداعی گر شب عاشورا شده بود

علاقه وافر همرزمانش به سیدعلی اکبر از او چهره ای فراموش نشدنی ساخته بود .عاقبت در تاریخ 24/12/1363در عملیات بدردرمنطقه عملیاتی جنوب ( خاک عراق )چند کیلومتری به کربلای جدش امام حسین(ع) (هورالعظیم)با سرحد فداکاریهاونبرد جانانه اش تیرهایی از چله کمان شیاطین ویزیدیان زمان برایشان اصابت نمود تا علی اکبری دیگر قربانی ولایت شود جسد مبارکش چون شهدای کربلا بدون غسل وکفن در میدان نبرد بجای ماند اگر شهدای کربلا پس از چند روز دفن شدند  اما علی اکبر ما پس از ده سال غربت درسال 1373به زادگاهش برگشت ودر بهشت شهدای رامهرمز در جوار همرزمان شهیدش به خاک سپرده شد(روحش شاد ویادش گرامیباد)


:: بازدید از این مطلب : 1085
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
سه شنبه 25 / 4

عالم بزرگوار اسید فرج الله مصطفوی بن سید مهدی از علمای بزرگ وشهیر واز شخصیت درجه اول علمی وروحانی بهبهان در سال 1287ه ش درخانواده مذهبی و وارث مکتب اهل بیت (ع)از سادات میرسالاری دیده به جهان گشود درهمان اوان کودکی نبوغ درچهره ان حضرت هویدا بودوشرایط دینی وعلمی خانواده وذوق واشتیاق وافر ایشان رادرمسیر تحصیل علوم حوزوی قرارداد به طوریکه ازهمان کودکی از محضرپسر عموی شهیرش ایت الله سید علی بهبهانی خوشه چینی مینمود وچه خوب شاگردی داشت ان مجتهد والامقام

دیری نگذشت اوازه علمی وفقهی این شاگرد جوان درعلوم فقه،اصول،حدیث وتفسیراز شهر واستان فراتر رفت بطوریکه بیشتر علما معتقد بودند اگر اسید فرج الله درشهری بزرگ ویایکی از شهرهای مذهبی زندگی میکرد با باان علم وفضل یکی از فقهای بزرگ تشییع به شمار می رفت

پس از وفات ایت الله بهبهانی (ره)این شاگرد برازنده وبهترین یادگار ایشان درعلم ،عمل،فضیلت وتقوا بود

اما تحصیلات حوزوی رامدتی درنزد ایت الله مجتهدی وسپس ازمحضر ایت الله شیخ عبدالرسول کسب فیض نمود بطوریکه از خواص شاگردان ایشان بود

ایت الله مصطفوی یکی از نوابغ علم ریاضیات بود بطوریکه پنج مسئله از هفت مسئله حساب که شیخ بهایی انهارا معضلات ریاضی وحل نشده ها می دانست باهوش وذکاوت قوی حل فرمودند وکتابی در زمینه ریاضیات وقاعده وجبر ومقابله به رشته تحریر دراورد 

ایت الله سید فرج الله مصطفوی پس از سالهاجهاد علمی وخدمات دینی از اقامه جماعت وتبلیغات وانجام سایر وظایف روحی وتالیف 5اثر گرانمایه درروز27/اسفند1359درسن81سالگی به لقاالله پیوست ودرمدرسه ومنزل خود به خاک سپرده شد.

(یاد اوری: ایت الله سیدعبدالرسول مصطفوی از یادگار ان بزرگوار ان مرحوم مقیم اهواز می باشدوهمچنین ایت الله بهبهانی ابوالزوجه ان مرحوم می باشد)برای اگاهی بهتر به کتاب های تاریخ بهبهان ص302و303وکتاب گنجینه دانشمندان،ج3ص251وکتابشرح حال وافکار ایت الله بهبهانی ص262تا269مراجعه شود


:: بازدید از این مطلب : 2779
|
امتیاز مطلب : 17
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
سه شنبه 25 / 4

 

هر آدمی,  انسان نیست:

وقتی آدم ها,  انسان میشوند دیدن دارند.
آدمها,  زندگی می کنند اما انسان ها,  زیبا زندگی می کنند
آدمها,  می شنوند اما انسان ها,  گوش می دهند
آدمها,  می بینند اما انسان ها,  نگاه می کنند
آدمها,  در فکر خودشان هستند اما انسان ها,  به دیگران هم می اندیشند
آدمها,  به نفس کشیدن فکر می کنند اما انسان ها,  به استفاده از هر نفس
آدمها,  می خواهند شاد باشند اما  انسان ها,  می خواهند درست شادی کنند
آدمها,  اسم اشرف مخلوقات را دارند اما انسان ها,  اعمال اشرف مخلوقات را انجام می دهند
آدمها,  انتخاب کردند که آدم بمانند اما انسان ها,  تغییر کردن را پذیرفتند تا انسان شدند
آدمها,  می توانند انسان شوند اما انسان ها,  در ابتدا آدم بودند


 

:: بازدید از این مطلب : 714
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
یک شنبه 23 / 4

 

سید محمد امین  جونم تولدت مبـــارکــ

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير
زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيدامروز با شکوهترین روز هست روزی که آفریدگار تو را به جهان هدیه دادتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد

 

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد و من میترسم به تو تبریکی بگویم که شایسته تو نباشدتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد

 

 

 تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيدبه زمین خوش آمدی فرشته ی مهر و زیباییتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد


 

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيدتولدت مبارکتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد


:: بازدید از این مطلب : 718
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
یک شنبه 23 / 4

علم اندوزی

«لقمان حکیم به فرزندش فرمود: با دانشمندان هم نشینی کن! همانا خداوند دل های مرده را به حکمت زنده می کند. ، چنان که زمین را به آب باران».(1)

کورحقیقی

« فقیری به در خانه بخیلی آمد، گفت: شنیده ام که تو قدرتی از مال خود را نذر نیازمندان کرده ای و من در نهایت فقرم ، به من چیزی بده بخیل گفت: من نذر کوران کرده ام. فقیر گفت : من هم کور واقعی هستم ، زیرا اگر بینا می بودم ، از در خانه خداوند به در خانه کسی مثل تو نمی آمدم.»(2)

آزادگی

«همسر مرد آزاده ای به او گفت: نمی بینی که یارانت به هنگام گشایش، در کنار تو بودند و اینک که به سختی افتاده ای ، تو را ترک کرده اند؟ او گفت : از بزرگواری آنهاست که به هنگام توانایی، از احسان ما بهره می بردند و حال که ناتوان شده ایم ، ما را ترک کرده اند.»(3)

غیبت

«به بزرگی گفتند : هیچ ندیدم که از کسی غیبت کنی گفت: از خود خشنود نیستم، تا به نکوهش دیگران بپردازم». (4)

سخن چینی

«مردی به اندیشمندی گفت: فلان شخص، دیروز از تو بدگویی می کرد. اندیشمند گفت : از چیزی سخن گفتی که او از روبه رو گفتن آن با من شرم داشت»(5)

تجسس

«حکیمی گفته است: آن که عیب های پنهانی مردم را جست و جو کند، دوستی های قلبی را بر خود حرام می کند.»(6)

غفلت

«به عارفی گفتند: ای شیخ! دل های ما خفته است که سخن تو در آن اثر نمی کند چه کنیم ؟ گفت: کاش خفته بودی که هرگاه خفته را بجنبانی ، بیدار می شود؛ حال آنکه دل های شما مرده است که هر چند بجنبانی ، بیدار نمی شود.»(7)

بخل

بخیلی سفارش ساخت کوزه و کاسه ای را به کوزه گر داد. کوزه گر پرسید: بر کوزه ات چه نویسم ؟ بخیل گفت بنویس «فمن شرب منه فلیس منی؛ هر کس از آن آب بنوشد از من نیست » (بقره 249) باز کوزه گر پرسید: بر کاسه ات چه نویسم؟ بخیل گفت بنویس « و من لم یطعمه فانه منی؛ هر کس از آن بخورد از من نیست .» (بقره 249)(8)

تکبر

«آورده اند که روزی عابدی نمازش را به درازا کشید و چون نگریست مردی را دید که به نشانه خشنودی در وی می نگرد ، عابد او را گفت : آنچه از من دیدی ، تو را به شگفتی نیاورد که ابلیس نیز روزگاری دراز، با دیگر فرشتگان به پرستش خدا مشغول بود و سپس چنان شد که شد .»(9)

افسوس پادشاه به هنگام مردن

گویند پادشاهی به بیماری سختی مبتلا شد. طبیب از او خواست که وصیتش را بیان کند. در این هنگام ، پادشاه برای خود کفنی انتخاب کرد. سپس دستور داد تا برایش قبری آماده کنند. آن گاه نگاهی به قبر انداخت و گفت « ما أغنی عنی مالیه هلک عنی سلطانیه؛ مال و ثروتم هرگز مرا بی نیاز نکرد، قدرت من نیز از دست رفت.» (حاقه 28 و 29) و در همان روز جان داد .(10)

عقل، بزرگترین نعمت الهی

«روزی پادشاهی به بهلول گفت : بزرگترین نعمت های الهی چیست؟ بهلول جواب داد : بزرگترین نعمت های الهی عقل است. خواجه عبدالله انصاری نیز در مناجات خود گوید: خداوندا آن که را عقل دادی ، چه ندادی و آن که را عقل ندادی ، چه دادی؟»(11)

محافظت از خویشتن

« پادشاهی به عارفی رسید، از او پندی خواست. عارف گفت: هر آنچه را در آن امید رستگاری است، بگیر و آنچه را در آن خطر هلاکت است ، رها کن»(12)

عبرت

« گویند: روزی خلیفه از محلی می گذشت ، دید که بهلول ، زمین را با چوبی اندازه می گیرد. پرسید: چه می کنی؟ گفت: می خواهم دنیا را تقسیم کنم تا ببینم به ما چه قدر می رسد و به شما چه قدر؟ هر چه سعی می کنم ، می بینم که به من بیشتر از دو ذارع (حدود یک متر) نمی رسد و به تو هم بیشتر از این مقدار نمی رسد.»(13)


:: بازدید از این مطلب : 849
|
امتیاز مطلب : 24
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
شنبه 22 / 4

 
 

 

به نظر من یکی از بزرگترین مشکلات جامعه امروز ما سرطان بی هدفی است. وقتی بچه هستیم هدفی جز بازی نداریم، جوان که می شویم همه هدفمان می شود خوشگذرانی و در سنین کهنسالی هدفمان نشستن در صف اول نماز جماعت !
تمام دوران بچگی ، نوجوانی و جوانی خود را فقط صرف درس خواندن می نماییم و تمام هدف ما می شود درس خواندن. در ادامه ، این درس خواندن به ما مدرک می دهد و بر اساس این مدرک به دنبال کار می گردیم. اما این درس خواندن ، مدرک و این کار هیچ هدف خاصی به زندگی ما نمی دهد. این مدرک و کار در جسم و ذهن و روح ما نقش محرک و الهام بخشی بوجود نمی آورد. به همین دلیل است که مدام بی حوصله می شویم، به دنبال روزهای تعطیل هستیم و چهار شنبه ها را به امید اینکه تعطیلی نزدیک است از خواب بر می خیزیم.
جامعه امروز ما روز به روز افسرده تر و پرخاش گر تر می شود. در اکثر چهره های مردم تنفر و کسالت خاصی نقش بسته است. تمامی این رفتارها شاید به علت مبتلا شدن به سرطان بی هدفی باشد. این سرطان بی هدفی است که تعداد مشاجره های خیابانی،خانوادگی و ملی ما را به با لاترین حد خود رسانده است و همین بیماری است که جامعه ما را در مصرف داروهای گوناگون داخلی و خارجی پیشتاز دیگر جوامع نموده است. از هر 3 نفر ایرانی 1 نفر به نوعی قرص و شربت آمپول معتاد است و اکثر ما قبل از سنمان پیر می شویم.
اگر همین امروز هدفی برای زندگی خود بیابیم( هر چند که آن هدف نگهداری از گیاهی باشد، تمیز نمودن محیط زیست باشد و یا نشاندن خنده ای بر روی لب کودکی معصوم) ایمان دارم فردا تغییرات محسوسی در زندگی خود خواهیم یافت، دیگر آن همه دارو استفاده نمی کنیم، سنمان زودتر از ما پیر می شود و در زندگی خود زندگی خواهیم کرد

 


:: بازدید از این مطلب : 975
|
امتیاز مطلب : 19
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
شنبه 22 / 4

 

 

از شخصیت فاطمه سخن گفتن بسیار دشوار است.فاطمه یک زن بود ، آنچنان که اسلام می خواهد که زن باشد.تصویر سیمای او را پیامبر ، خود رسم کرده بود و او را در کوره های سختی و فقر و مبارزه و آموزش های عمیق و شگفت انسانی خویش پرورده و ناب ساخته بود.

 

وی در همه ابعاد گوناگون ((زن بودن)) نمونه شده بود.

مظهر یک دختر در برابر پدرش

مظهر یک همسر در برابر شویش

مظهر یک مادر در برابر فرزندانش

مظهر یک زن مبارز و مسئول در برابر زمانش و سرنوشت جامعه اش

 

وی خود یک امام است.یعنی یک نمونه مثالی ، یک تیپ ایده آل برای زن ، یک اسوه ، یک شاهد برای هر زنی که می خواهد شدن خویش را خود انتخاب کند.او با طفولیت شگفتش ، با مبارزه مدامش در دو جبهه داخلی و خارجی ، در خانه پدرش ، خانه همسرش ، در جامعه اش ، در اندیشه و رفتار و زندگی اش ، چگونه بودن را به زن پاسخ می داد.

نمی دانم از او چه بگویم ؟ چگونه بگویم ؟ خواستم از بوسوئه تقلید کنم ، خطیب نامور فرانسه که روزی در مجلسی با حضور لوئی ، از مریم سخن می گفت.گفت هزار و هفتصد سال است که همه سخنوران عالم درباره مریم ، داد سخن داده اند.هزار و هفتصد سال است که همه فیلسوفان و متفکران ملت ها در شرق و غرب ، ارزش های مریم را بیان کرده اند.هزار و هفتصد سال است که شاعران جهان ، در ستایش مریم همه ذوق و قدرت خلاده شان را بکار گرفته اند.هزار و هفتصد سال است که همه هنرمندان ، چهره نگاران و پیکره سازان بشر ، در نشان دادن سیما و حالات مریم هنرمندی های اعجازگر کرده اند.اما مجموعه گفته ها و اندیشه ها و کوشش ها و هنرمندی های همه در طول این قرن های بسیار ، به اندازه این کلمه نتوانسته اند عظمت های مریم را بازگویند که :

((مریم مادر عیسی است))

 

و من خواستم با چنین شیوه ای از فاطمه بگویم ، باز درماندم :

خواستم بگویم

فاطمه دختر خدیجه بزرگ است

دیدم که فاطمه نیست.

خواستم بگویم

فاطمه دختر محمد (ص) است

دیدم که فاطمه نیست.

خواستم بگویم

فاطمه همسر علی (ع) است

دیدم که فاطمه نیست.

خواستم بگویم

فاطمه مادر حسنین است

دیدم که فاطمه نیست.

خواستم بگویم

فاطمه مادر زینب است

باز دیدم که فاطمه نیست.

نه ، اینها همه هست و این همه فاطمه نیست.

                    فاطمه ، فاطمه است


:: بازدید از این مطلب : 891
|
امتیاز مطلب : 16
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
جمعه 14 / 4

بنویسید که شب تار سحر می گردد    یک نفر مانده از این قوم که برمی گردد

فرارسیدن میلاد با سعادت منجی عالم بشریت حضرت مهدی موعود ( عج ) را به شما مخاطبان عزیز و سادات جلیل القدر به خصوص سادات میرسالاری تبریک عرض می نمایم

 


:: برچسب‌ها: میرسالار میرسالاری ,
:: بازدید از این مطلب : 892
|
امتیاز مطلب : 19
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
سه شنبه 4 / 4

یا ضامن آهو

 

دلم یه ذره شده تا بیام میون حرمت

اگر چه دورم از حرم به من رسیده کرمت

تو مهربونترینی و رأفت تو جهانهیه

هر کسی عاشق تو شد شیعۀ آسمانیه

تو که راه رسیدن ما به خدایی آقا جون

شکر خدا که ما شدیم امام رضایی آقا جون

کبوتر حرم منم دلدادۀ مشهدِتم

دلم به مهر تو طلاست که خشتی از گنبدتم

یک نگاهی کن به دلم ببین چقدر دوست دارم

به پای مهربونی ِ تو زندگیمو می گذارم

امام رضا ولم نکن که بی تو بیچاره می شم

بی تو پناهی ندارم مونده و آواره می شم

هزار و یک اسم خدا نهان به اسم تو رضاست

سلسلة الذهب می گه دلم با حُبّ تو طلاست

باب الحوائج زاده ای از تو می شیم حاجت روا

تا زنده ایم فقط می گیم قربون تو امام رضا

بعد از نماز سلامی به شاه کربلا می دم

بین حسین و مهدی تون سلام به تو رضا می دم

سلام می دم امید دارم جواب سلامم بدی

به وقت مرگم ببینم به دیدن من اومدی

اگر نبودی آقا جون شیعه شدن صفا نداشت

خدا شناخته نمی شد اگر تو رو خدا نداشت

قشنگ تر از بهشت شده مرقد تو آقا ولی

خوب می دونی قشنگ نبود اگه حرم گدا نداشت

تو مثل زهرا می مونی مهربونی مهربونی

بدون تو عشق حسین این همه مبتلا نداشت

اگر نبود لطف شما شیعه نمی شدیم آقا

بدون تو این دل ما شوقی به کربلا نداشت

خوش به حال زائرای ساده و با صفا آقا

اون زائر روستایی که یه ذره ادعا نداشت

 

دوستان عزیز وخوانندگان محترم  دارم میرم به پا بوس اقا امام رضا (ع)وانشاالله نایب الزیاره همه شما خواهم بود چندروزی این وبلاگ به روز نخواهد بود

بدرود تا فردایی دیگر

 


:: بازدید از این مطلب : 888
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
یک شنبه 2 / 4

نسب نامه حقیر 1سید کاظم مطلوبی (میرسالاری)دارای سه اولاد ذکور بنامهای سید1محمد مهدی2سیدمحمد امین 3 سیدامیرسالار

 سیدکاظم بن سید علیباز بن سید علی محمد بن سید محمدعلی بن سید علیبور بن سیدمحمدعلی بن سیدحسن بن سید فخرالدین بن سید صفی بن سید فخرالدین بن سید حسن بن سید عمران بن سید حسین بن سید فخرالدین  بن.......................................................عمران بن امامزاده موسی (میرسالار)بن حسن بن موسی بن جعفر بن محمد بن ابراهیم بن محمد بن عبیدالله بن امام همام موسی کاظم (ع)  تمامی انساب فوق مستند میباشند


:: بازدید از این مطلب : 980
|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
یک شنبه 2 / 4

شهید سید غلامحسین بخت (میرسالاری)

شهید سید غلامحسین بخت فرزندسید عباس در سال 1347در خانواده ای مذهبی از سادات میر سالاری در روستای پگین از توابع سلطان اباد رامهرمز دیده به جهان گشود .

تحصیلات ابتدایی رادر روستا ی محل سکونت و.دوران راهنمایی رادر مدرسه شهید مدنی سلطان اباد سپری نمود با شروع جنگ تحمیلی ویورش دژخیمان صدام به میهن اسلامی به جبهه های نبرد حق علیه باطل شتافت

ایشان به طورمداوم ودر عملیاتهای گوناگون حضور فعال داشت سرانجام درسال1366در منطقه عملیاتی فاو به درجه رفیع شهادت نائل امد /روحش شاد یادش گرامیباد


:: بازدید از این مطلب : 927
|
امتیاز مطلب : 19
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
شنبه 1 / 4

گیرم که در باورتان به خاک نشسته ام
و ساقه های جوانم از ضربه های تبرهایتان زخم دار است
با ریشه چه می کنید؟
گیرم که بر سر این باغ بنشسته در کمین پرنده اید
پرواز را علامت ممنوع می زنید
با جوجه های نشسته در آشیان چه می کنید؟
گیرم که می کشید
گیرم که می برید
گیرم که می زنید
با رویش ناگزیر جوانه چه می کنید


:: بازدید از این مطلب : 1024
|
امتیاز مطلب : 16
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
شنبه 1 / 4

    

ابن عباس روايت كرده است كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم در حالى كه يارانش از فضيلت ماه شعبان سخن مى‏گفتند فرمود: شعبن ماه شريفى است، و آن ماه من است، و فرشتگانى كه حامل عرشند آن را بزرگ مى‏دارند و حقّش را مى‏شناسند، و آن ماهى است كه در آن روزيهاى مؤمنان به خاطر ماه رمضان افزون مى‏شوند، و بهشت، زينت و آراسته مى‏گردد، و به اين جهت نامش را شعبان گذاشتند كه روزي‏هاى مؤمنان در آن تقسيم مى‏شود، و آن، ماه عمل است، و در آن هر حسنه‏اى هفتاد برابر مى‏شود، و سيئه (از نامه اعمال) پاك و گناهان آمرزيده مى‏گردد، و عمل نيك، مورد قبول قرار مى‏گيرد. پروردگار با عظمت در آن ماه به بندگانش مباهات مى‏كند و از عرش خويش به روزه‏داران و عبادت‏كنندگان خود نظر مى‏افكند، و در برابر حاملان عرش خود به آنها مباهات مى‏كند.

در اين هنگام، حضرت علىّ بن ابى طالب عليه السّلام از جا برخاست و عرض كرد: پدر و مادرم به فدايت اى رسول خدا! فضايل اين ماه را بيشتر بيان كنيد، تا ميل به روزه گرفتن و عبادت كردن در اين ماه، در ما افزون شود، و به تهجّد و شب‏زنده‏دارى بپردازيم.

رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرمود: هر كس روز اول ماه شعبان را روزه بگيرد خداوند براى او هفتاد حسنه مى‏نويسد، و هر حسنه‏اى برابر با (ثواب) يك سال عبادت است.

و هر كس دو روز از ماه شعبان را روزه بگيرد، گناهانى كه باعث نابودى اويند، آمرزيده مى‏شوند.

و هر كس سه روز در ماه شعبان را روزه بدارد، هفتاد درجه در بهشت از درّ و ياقوت براى او بالا برده خواهد شد.

و هر كس چهار روز از ماه شعبان را روزه بگيرد، در روزى او گشايش حاصل مى‏شود.

و هر كس پنج روز از ماه شعبان را روزه بدارد، خداوند محبّت او را در دلهاى مردم قرار مى‏دهد.

و هر كس شش روز از ماه شعبان را روزه بگيرد، خداوند هفتاد نوع بلا را از او دور مى‏سازد.

و هر كس هفت روز از ماه شعبان را روزه بدارد، از ابليس و دستيارانش و وسوسه‏ها و اشارات وسوسه انگيز وى در امان مى‏ماند.

و هر كس هشت روز از ماه شعبان را روزه بگيرد از دنيا رحلت نمى‏كند مگر آنكه از آب چشمه حوضهاى قدس سيراب شود.( ... حَتَّى يُسْقَى مِنْ حِيَاضِ الْقُدْسِ)

و هر كس نه روز از ماه شعبان را روزه بگيرد منكر و نكير به هنگام سؤال، با وى مهربان و با عطوفت خواهند بود.

و هر كس ده روز از ماه شعبان را روزه بگيرد، خداوند قبر او را هفتاد ذراع در هفتاد ذراع وسعت مى‏دهد.

  و هر كس يازده روز از ماه شعبان را روزه بگيرد، يازده مناره از نور بر فراز قبرش نصب مى‏شود.

و هر كس دوازده روز از ماه شعبان را روزه بگيرد، هفتاد هزار فرشته هر روز او را در قبرش زيارت مى‏كنند تا زمانى كه در صور بدمند.

و هر كس سيزده روز از ماه شعبان را روزه بگيرد، فرشتگان هفت آسمان براى او طلب آمرزش مى‏كنند.

و هر كس چهارده روز از ماه شعبان را روزه بدارد به چهار پايان و درندگان حتّى ماهيان درياها الهام مى‏شود كه براى او طلب آمرزش كنند.

و هر كس پانزده روز از ماه شعبان را روزه بگيرد، پروردگار عزيز و مقتدر او را مورد خطاب قرار مى‏دهد كه: به عزّتم قسم كه تو را در آتش نمى‏سوزانم.

و هر كس شانزده روز از ماه شعبان را روزه بدارد، هفتاد درياى آتش براى او خاموش مى‏شود.

و هر كس هفده روز از ماه شعبان را روزه بگيرد، تمام درهاى آتش به روى او بسته خواهد شد.

و هر كس هجده روز از ماه شعبان را روزه بگيرد، تمام درهاى بهشت به روى او باز مى‏گردد.

و هر كس نوزده روز از ماه شعبان را روزه بگيرد، هفتاد هزار قصر از درّ و ياقوت در بهشت به وى عطا مى‏شود.

و هر كس بيست روز از ماه شعبان را روزه بدارد، هفتاد هزار از حوريان بهشتى را به‏ همسرى او درآورند.

و هر كس بيست و يك روز از ماه شعبان را روزه بگيرد، فرشتگان به وى خوش آمد مى‏گويند و بالهاى خويش را بر بدن او مى‏سايند.

و هر كس بيست و دو روز از ماه شعبان را روزه بگيرد، هفتاد هزار جامه از سندس و استبرق بر او مى‏پوشانند.

و هر كس بيست و سه روز از ماه شعبان را روزه بدارد، به هنگام بيرون آمدن از قبر، مركبى از نور براى او آماده مى‏كنند، و او بر آن مركب نور سوار مى‏شود و به سوى بهشت به پرواز در مى‏آيد.

و هر كس بيست و چهار روز از ماه شعبان را روزه بگيرد، اختيار شفاعت هفتاد هزار نفر از اهل توحيد به او كرامت مى‏شود.

و هر كس بيست و پنج روز از ماه شعبان را روزه بگيرد، امان بيزارى از نفاق به او داده مى‏شود.

و هر كس بيست و شش روز از ماه شعبان را روزه بگيرد، خداوند جواز عبور از صراط را به او عنايت مى‏فرمايد.

و هر كس بيست و هفت روز از ماه شعبان را روزه بگيرد، خداوند برات رهایى او را از آتش جهنّم صادر مى‏كند.

و هر كس بيست و هشت روز از ماه شعبان را روزه بگيرد، چهره‏اى نورانى و شاد پيدا مى‏كند.

و هر كس بيست و نه روز از ماه شعبان را روزه بگيرد، (مقام و منزلت ناشى از) خشنودى پروردگار بزرگ را كه بزرگترين پاداشهاست به دست مى‏آورد.

و هر كس سى روز از ماه شعبان را روزه بدارد، جبرئيل او را از پيشگاه عرش مورد خطاب قرار مى‏دهد كه: اى مرد! عمل خود را از سر گير، و از نو شروع به كار كن، زيرا گناهان گذشته تو همه آمرزيده شد(البته به جز حق الناس)، و اين گفته پروردگار عالميان است كه: اگر گناهان تو به شماره ستارگان آسمان و قطره‏هاى باران و برگهاى درختان و به تعداد شنهاى بيابان و به شماره روزهاى دنيا باشد، من همه آنها را آمرزيدم، و انجام اين كار در ازاى روزه‏دارى تو در ماه شعبان از براى خداوند گران نيست.

ابن عبّاس مى‏گويد كه: اين ثواب روزه‏دارى در ماه شعبان است.


:: بازدید از این مطلب : 1066
|
امتیاز مطلب : 21
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
جمعه 31 / 3

نژادم زخورشید روشنتر است                       زهرکس که گویی نژادم سر است

منم میرسالاری وبسی شیرتن                         پدربرپدر گرز وشمشیرزن

چه خونی به رگهای این طایفه ست                  که هر قطره اش غیرت وعاطفه ست

                   درود    درود      درود بر سادات بزرگوار میرسالاری


:: بازدید از این مطلب : 1827
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
جمعه 31 / 3

وقتی‌ قلب‌هایمان‌ كوچك‌تر از غصه‌هایمان‌ می‌شود
وقتی‌ نمی‌توانیم‌ اشك‌هایمان‌ را پشت‌ پلك‌هایمان‌ مخفی‌ كنیم‌
و بغض‌هایمان‌ پشت‌ سر هم‌ می‌شكند
وقتی‌ احساس‌ می‌كنیم‌ بدبختی‌ها بیشتر از سهم‌مان‌ است‌
و رنج‌ها بیشتر از صبرمان؛
وقتی‌ امیدها ته‌ می‌كشد و انتظارها به‌ سر نمی‌رسد

وقتی‌ طاقتمان‌ طاق‌ می‌شود و تحملمان‌ تمام...
آن‌ وقت‌ است‌ كه‌ مطمئنیم‌ به‌ تو احتیاج‌ داریم‌ و مطمئنیم‌ كه‌ تو،
فقط‌ تویی‌ كه‌ كمكمان‌ می‌كنی...

آن‌ وقت‌ است‌ كه‌ تو را صدا می‌كنیم، تو را می‌خوانیم.
آن‌ وقت‌ است‌ كه‌ تو را آه‌ می‌كشیم، تو را گریه‌ می‌كنیم، تو را نفس‌ می‌كشیم.
وقتی‌ تو جواب‌ می‌دهی،‌ دانه‌دانه‌ اشك‌هایمان‌ را پاك‌ می‌كنی‌
و یكی‌یكی‌ غصه‌ها را از توی‌ دلمان‌ برمی‌داری
‌گره‌ تك‌تك‌ بغض‌هایمان‌ را باز می‌كنی‌ و دل‌ شكسته‌مان‌ را بند می‌زنی
‌سنگینی‌ها را برمی‌داری‌ و جایش‌ سبكی‌ می‌گذاری‌ و راحتی؛‌
بیشتر از تلاشمان‌ خوشبختی‌ می‌دهی‌ و بیشتر از لب‌ها،

 لبخند‌ خواب‌هایمان‌ را تعبیر می‌كنی‌ و دعاهایمان‌ را مستجاب‌
و آرزوهایمان‌ را برآورده‌ قهرها را آشتی‌ می‌كنی‌ و سخت‌ها را آسان.‌
تلخ‌ها را شیرین‌ می‌كنی‌ و دردها را درمان ناامیدها، امید می‌شود و سیاه‌ها سفید سفید...

خدایا
تورا صدا میکنیم ،تو را می خوانیم
‌ ناامیدها، امید می‌شود و سیاه ‌ها سفید سفید...
خدایا
تورا صدا می کنیم ،تو را می خوانیم


:: بازدید از این مطلب : 893
|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
دو شنبه 27 / 3

1سیدحمیدرضامیرسالاری          کارشناس ارشد حقوق کامپیوتر

2سید مصطفی موسوی              کارشناس ارشدادبیات

3سیدموسی خاتمی پور                 کارشناس ارشدمهندسی کشاورزی

4سیدسعید  نورایی                              کارشناس ارشد عمران

5سیدحسن داور                                   کارشناس ارشدبرق صنعتی


:: بازدید از این مطلب : 1191
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
دو شنبه 27 / 3

j3ova1r0o1sqz6uwbqg.jpg

تقدیم به فرشته زندگیم سید محمد امین

 

 

 

 

لقمان حكيم در توصيه به فرزندش اظهار نمود:
فرزندم ! دل بسته به رضاى مردم و مدح و ذم آنان مباش ؛ زيرا هر قدر انسان در راه تحصيل آن بكوشد به هدف نمى رسد و هرگز نمى تواند رضايت همه را به دست آورد فرزند به لقمان گفت :
- معناى كلام شما چيست ؟ دوست دارم براى آن مثال يا عمل و يا گفتارى را به من نشان دهى .
لقمان از خواست با هم بيرون بروند بدين منظور از منزل همراه درازگوشى خارج شدند. پدر سوار شد و پسر پياده دنبالش به راه افتاد در مسير با عده اى برخورد نمودند. بين خود گفتند: اين مرد كم عاطفه را ببين كه خود سوار شده و بچه خويش را پياده از پى خود مى برد. چه روش زشتى است ! لقمان به فرزند گفت :
- سخن اينان را شنيدى . سوار بودن من و پياده بودن تو را بد دانستند؟

گفت : بلى !
- پس فرزندم ! تو سوار شو و من پياده به دنبالت راه مى روم پسر سوار شد و پدر پياده حركت كرد باز با گروهى ديگر برخورد نمودند آنان نيز گفتند: اين چه پدر بد و آن هم چه پسر بى ادبى است اما بدى پدر بدين جهت است كه فرزند را خوب تربيت نكرده لذا او سوار است و پدر پياده به دنبالش راه مى رود در صورتى كه بهتر اين بود كه پدر سوار مى شد تا احترامش محفوظ باشد اما اينكه پسر بى ادب است به خاطر اينكه وى عاق بر پدر شده است از اين رو هر دو در رفتار خود بد كرده اند
لقمان گفت : سخن اينها را نيز شنيدى ؟
گفت : بلى !
لقمان فرمود:
- اكنون هر دو سوار شويم هر دو سوار شدند در اين حال گروهى ديگر از مردم رسيدند آنان با خود گفتند: در دل اين دو آثار رحمت نيست هر دو سوار بر اين حيوان شده اند و از سنگينى وزنشان پشت حيوان مى شكند اگر يكى سواره و ديگرى پياده مى رفت ، بهتر بود. لقمان به فرزند خود فرمود: شنيدى ؟
فرزند عرض كرد: بلى !
لقمان گفت : حالا حيوان را بى بار مى بريم و خودمان پياده راه مى رويم مركب را جلو انداختند و خودشان به دنبال آن پياده رفتند باز مردم آنان را به خاطر اينكه از حيوان استفاده نمى كنند سرزنش كردند.
در اين هنگام لقمان به فرزندش گفت :
-
آيا براى انسان به طور كامل راهى جهت جلب رضاى مردم وجود دارد؟ بنابراين اميدت را از رضاى مردم قطع كن و در انديشه تحصيل رضاى خداوند باش ؛ زيرا كه اين كار آسانى بوده و سعادت دنيا و آخرت در همين است .


 


 


:: بازدید از این مطلب : 898
|
امتیاز مطلب : 17
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
دو شنبه 27 / 3

                       باغات زیر امامزاده

http://www.8pic.ir/images/3ziyauabdw690dhhbe67.jpg


:: بازدید از این مطلب : 1048
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
یک شنبه 26 / 3

 

 

ساعات عمرمن همگي غرق غم گذشت

دست مرا بگيرکه آب ازسرم گذشت

تا کي غروب جمعه ببينم که مادرم

يک گوشه بغض کرده که اين جمعه هم گذشت

مولا، شمار درد دلم، بي نهايت است

تعداد درد من به خدا از رقم گذشت

 


:: بازدید از این مطلب : 949
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
یک شنبه 26 / 3

مردی، اسب اصیل و بسیار زیبایی داشت که توجه هر بیننده‌ای را به خود جلب می‌کرد. همه آرزوی تملک آن را داشتند.
باديه‌نشین ثروتمندی پیشنهاد کرد که اسب را با دو شتر معاوضه کند، اما مرد موافقت نکرد.
حتی حاضر نبود اسب خود را با تمام شترهای مرد باديه‌نشین تعویض کند.
باد‌يه‌نشین با خود فکر کرد: حالا که او حاضر نیست اسب خود را با تمام دارایی من معاوضه کند، باید به فکر حیله‌ای باشم.
روزی خود را به شکل یک گدا درآورد و در حالی که تظاهر به بیماری می‌کرد، در حاشیه‌ جاده‌ای دراز کشید.
او می‌دانست که مرد با اسب خود از آنجا عبور می‌کند. همین اتفاق هم افتاد...
مرد با دیدن آن گدای رنجور، سرشار از همدردی، از اسب خود پیاده شد به طرف مرد بیمار و فقیر رفت و پیشنهاد کرد که او را نزدیک پزشک ببرد.
مرد گدا ناله‌کنان جواب داد: من فقیرتر از آن هستم که بتوانم راه بروم. روزهاست که چیزی نخورده‌ام و نمی‌توانم از جا بلند شوم. دیگر قدرت ندارم.
مرد به او کمک کرد که سوار اسب شود. به محض اینکه مرد گدا روی زین نشست، پاهای خود را به پهلوهای اسب زد و به سرعت دور شد.
مرد متوجه شد که گول باديه‌نشین را خورده است. فریاد زد: صبر کن! می‌خواهم چیزی به تو بگویم.
باديه‌نشین که کنجکاو شده بود، کمی دورتر ایستاد.
مرد گفت: تو اسب مرا دزديدی. دیگر کاری از دست من برنمی‌آید، اما فقط کمی وجدان داشته باش و یک خواهش مرا برآورده کن.
"برای هیچ‌کس تعريف نکن که چگونه مرا گول زدي..."
باديه‌نشین تمسخرکنان فریاد زد: چرا باید این کار را انجام دهم؟!
مرد گفت: چون ممکن است، زمانی بیمار درمانده‌ای کنار جاده‌ای افتاده باشد. اگر همه این جریان را بشنوند، دیگر کسي به او کمک نخواهد کرد.
باديه‌نشین شرمنده شد. بازگشت و بدون اینکه حرفی بزند ، اسب اصیل را به صاحب واقعی آن پس داد...
برگرفته از کتاب بال‌هايي براي پرواز (نوشته: نوربرت لايتنر)

 





:: بازدید از این مطلب : 1201
|
امتیاز مطلب : 17
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
یک شنبه 26 / 3

آقا علیزاده در چه فکری هستی ؟ شالیزار ها همه رفتند زیر آب . از درختان کنار و درخت توت در پاریاب ها چیزی پیدا نیست . چه صحنه ی غم انگیزی است . یادش بخیر چشمه سردو . یادش بخیر دره ی سور . یادش بخیر تولکیها ( نشاهای شلتوک )چمپا و رسمی و گرده . یادش بخیر چم  مرحوم سید خدابخش . برادران و عموها همه هر یک در شهرهای اطراف آواره شدند . چه روزگار بدی شد . دیگر از صدای کوبیدن کته ها در سیر کو ها خبری نیست . دیگر از صدای و آواز ها و هایمه هایمه ی خواهران و دختر عمو ها و درست کردن گمگ  در فصل درو شلتوک ها خبری نیست . دیگر از صدای چرخش ترنک ها و برنج شدن شلتوک ها توسط مادران و خواهران خبری نیست ای سرزمین پاک اگر زیر اب رفتی وبه دریای فراموشی پیوستی اما مافرزندان این سرزمین در قلوبمان ودرالبوم خاطراتمان یادونامت راجاودانه خواهیم ساخت


:: بازدید از این مطلب : 1118
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
یک شنبه 26 / 3

 

 
 
 
 
سخت تر از درد این فرزند میدونید چیه ؟
درد فرزند شهید گمنامه که قبری هم واسه تسکین بی پدری نداره
خیلی دلم تنگه برات بابایی


 

بیاد شهیدان مفقودالجسدایلمان

 


:: بازدید از این مطلب : 1003
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
یک شنبه 26 / 3

عکس حرم     91/3/25     زیر    بارش باران

 

   توسبزی روح بیدار بهاری                       تو اوج افتخار این دیاری

 

    بقدر وسعت خون شهیدان                         توفریاد بلند روزگاریyswe64dv0q8md02k8ex4.jpg21ib5i5dj6fnf8aw68jj.jpgbbz7un8f7jsunf9mai5k.jpg


:: بازدید از این مطلب : 826
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
جمعه 24 / 3

zs57funovythfdjv3ev.jpg


:: بازدید از این مطلب : 925
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
جمعه 24 / 3

 

روایت شده است در حدود ٧٠٠ سال پیش، در اصفهان مسجدی بزرگ میساختند. اما چند روز قبل از افتتاح مسجد، کارگرها و معماران جمع شده بودند و آخرین خرده کاری ها را انجام میدادند.

پیرزنی از آنجا رد میشد وقتی مسجد را دید به یکی از کارگران گفت: فکر کنم یکی از مناره ها کمی کجه! کارگرها خندیدند. اما معمار که این حرف را شنید، سریع گفت: چوب بیاورید! کارگر بیاورید! چوب را به مناره تکیه بدهید. فشار بدهید. فششششششااااررر...!!!

....

و مدام از پیرزن میپرسید: مادر، درست شد؟!!

مدتی طول کشید تا پیرزن گفت: بله! درست شد!!! تشکر کرد و دعایی کرد و رفت...

کارگرها حکمت این کار بیهوده و فشار دادن مناره را از معمار با تجربه پرسیدند؟!

معمار گفت: اگر این پیرزن، راجع به کج بودن این مناره با دیگران صحبت میکرد و شایعه پا میگرفت، این مناره تا ابد کج میماند و دیگر نمیتوانستیم اثرات منفی این شایعه را پاک کنیم... این است که من گفتم در همین ابتدا جلوی آن را بگیرم !


:: بازدید از این مطلب : 1109
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4

.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
درباره ما
این وبلاگ برای معرفی طایفه سادات صحیح النسب میرسالاری طراحی گردید .در این وبلاگ اداب ورسوم ،مطالب تاریخی،معرفی شخصیت هاو...........می پردازیم
منو اصلی
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
نظر سنجی

نظر شمادرباره هیئت امنای امامزاده میرسالار(ع)

پیوندهای روزانه