سلام بر امیری که سرفراز است
همیشه اسمش در شجاعت آغاز است
همیشه در نجات همچو قایق است
زیارت گاه دل های عاشق است
امیر سالار و سالار دین
که ایستاد در مقابل قوم کین
همیشه یادش یاور بُوَد
برای هر گرفتاری باور بُوَد
امیری که پر از نور بود
شمشیرش در مقابل زور بود
امیری که همیشه برتر بود
نواده ی ابراهیم الاٌصغر بود
سپاه آل علی با تعداد کم
چو داشتن امیر سالار نداشتند غم
امیر سالار بود و فرمانده بود
تمام قوم کافر درمانده بود
امیر چو دید اسبش تشنه گشت
به فکر فرو رفت و دنبال چاره گشت
خداوند گفت ای امیر
بزن با شمشیر خود بر زمین
امیر سر فراز با یاد خدا
زمین و کوه را کرد از هم جدا
درآمد از میان کوه رودی قشنگ
از آن نوشید و شروع کرد به جنگ
پرید بر قله کوه و زد برآن
فرو ریخت آن قله ناگهان
چو رفتند قوم کافر دنبال او
شدند اسیر معجزه و چنگال او
همه ر فتند بر زیر کوه شدند نا پدید
دگر هیچ کس آنها را ندید
پنجه های او مانده بر کوه تا زمین و زمان
همان پنجه های که برید از دشمن امان
گرامی بدارید پنج گنج های او
آن رشادت ها و آن رنج های او
نواده ی موسی کاظم ومحمود سبز قبا
برای هر بیماری دارد دوا
سیدعلی